Sunday, August 19, 2007

فصل ۱: شروع فعاليت حرفه‏ای - ٢

سال ١٩۶٧

در ١٠ مارس ١٩۶٧ نخستین ساخته‌‌ی گروه به نام "آرنولد لِین" (ِArnold Layne) به تهیه‌‌کنندگی جو بوید منتشر شد و داستان مردی تراپوش (transvestite و مبتلا به فتشیسم) بود که در شب‌‌های مهتابی لباس‌‌های زنان را می‌‌دزدید و در خانه‌‌ی خود آنها را به تن می‌‌کرد و در آخر نیز پلیس او را دستگیر می‌‌کند. این آهنگ در رادیوهای لندن ممنوع شد اما در جدول آهنگ‌‌ها به رتبه‌‌ی ٢٠ رسید.

پس از این آهنگ، گروه موفق شد با کمپانی ای.ام.آی قراردادی امضا کند که طی آن مبلغ پنج هزار پاوند پیش پرداخت دریافت کردند و نورمن اسمیت را به عنوان تهیه‌‌کننده‌‌ی خود انتخاب کردند.

ترانه‌‌ی بعدی گروه "بازی امیلی را ببین" (See Emily Play) نام داشت که ابتدا با نام "بازی‌‌های ماهِ می" (Games for May) در ١٢ ماه می ١٩۶٧ در تالار ملکه الیزابت اجرا شد. این آهنگ که در ماه ژوئن ١٩۶٧ به رتبه‌‌ی ۶ رسید داستان تنهایی دختری است به نام امیلی که چون نمی‌‌تواند به رویاهایش برسد دیوانه می‌‌شود. سید برت ادعا می‌‌کرد که داستان این شعر در رویا به او تلقین شده است. اصولاً معروف بود که سید برت ایده‌‌ی بسیاری از کارهای هنری خود (از جمله ایده‌‌ی نامگذاری گروه به نام پینک فلوید) را در رویا می‌‌بیند.

رویابینی هنری است در بسیاری از شاخه‌‌های عرفانِ شرقی و به ویژه سرخ‌‌پوستی و گفتیم که یکی از علاقه‌‌های سید برت عرفان و مذاهب شرقی بود. کارلوس کاستاندا، نویسنده‌‌ی مشهور امریکایی، نیز در کتاب‌‌های خود "هنر رویابینی" را به جوانان غرب معرفی کرد. این هفت جلد کتاب که بین سال ١٩۶٨ تا ١٩٨۴ درباره‌‌ی عرفان سرخ‌‌پوستان یاکی (Yaqui) و استاد کارلوس کاستاندا (دون خوان ماتیوس) منتشر شد بر جوانان غربی تأثیر فراوانی گذاشت. گروه ایگلز نیز نام خود را از مفهوم و اهمیت عقاب در کتاب‌‌های کاستاندا گرفته است.

در ٢٩ آوریل ١٩۶٧ در برنامه‌‌ی "فستیوال چهارده ساعته‌‌ی رویاهای تکنی‌‌کالر" در آلکساندرا پلس گروه پینک فلوید که آخرین گروه در این برنامه بود هنگام سپیده‌‌دم، خوش درخشید (اما دولت مستعجل نبود!).


طرح آلبوم «نی‌زن بر کنار دروازه‌های سپیده دم»

سپس در ۵ آگوست، آلبوم ”نی‌‌زن بر کنار دروازه‌‌های سپیده‌‌دم“ منتشر شد. همزمان با تولید این آلبوم گروه بیتل‌‌ها نیز در همان استودیوی معروف ابی رود لندن مشغول تولید آلبوم معروف و مهم خود به نام ”گروه کلوپ دل تنهای گروهبان فلفل“ بودند و دو گروه هر روز درباره‌‌ی پیشرفت کارهای خود با هم صحبت می‌‌کردند. در این آلبوم شعرهای دو ترانه یعنی "فصل ٢۴" و "سام شیطان" از کتاب چینی یی‌‌چینگ (کتاب تغییرات یا تقدیرات) برداشت و نقل قول شده‌‌اند. همچنین تم بسیار از آهنگ‌‌ها تمی شرقی است.

در این زمان، کلمه‌‌ی "صدا" از نام گروه حذف شده و تنها عبارت "پینک فلوید" باقی مانده بود. تقریباً تمام این آلبوم کار برت است و تحت تأثیر خیالبافی‌‌ها و داستان‌‌های کودکانه و فضای سوررئالیستی است. اصلاً نام آلبوم از فصل هفتم کتاب باد در بیدها نوشته‌‌ی کنت گراهام (تولد ١٨۵٩ - مرگ ١٩٣٢)، نویسنده‌‌ی معروف قرن نوزدهم و بیستم انگلستان و از نویسندگان کتاب کودکان گرفته شده است. این کار، پینک فلوید را جز گروه‌‌های مطرح در صحنه‌‌ی موسیقی کرد و شهرت و ستارگی را برای برت به دنبال آورد.

پس از آن پول و ثروت به دامان پینک فلوید سرازیر شد. سید برت چکمه‌‌هایی از جنس پوست مار می‌‌پوشید، یک گیتار تله‌‌کستر فندر خریده بود، موهای بلند خود را به سبک جیمی هندریکس آرایش می‌‌کرد و در میان دختران و پسران جوان طرفداران بسیاری پیدا کرده بود. در این زمان تمامی افراد گروه لباس‌‌های ساتن روشن می‌‌پوشیدند و به همین جهت به "عزیزان ساتن‌‌پوش لندن" مشهور شده بودند. شهرت آنان به قدری بود که در سال ١٩۶٧ حدود ١٨۵ اجرای زنده برگزار کردند و این بیشترین تعداد در تمام طول فعالیت‌‌شان بوده است.

در نوامبر ١٩۶۷ به نخستین تور خود در امریکا رفتند و در سان فرانسیسکو، هالیوود، لس آنجلس، و نیویورک (در کلوپ معروف چیتا) به اجرای برنامه پرداختند. و پس از بازگشت از امریکا، در تور تجربه‌‌ی جیمی هندریکس شرکت کردند.

در این زمان برت که ٢١ سال بیشتر سن نداشت و تحمل فشارهای روانی شهرت و ستارگی برای روح جوانش مشکل بود طبق شایعه‌‌ها به مصرف شدید مواد توهم‌‌زا (مانند ال.اس.دی) روی آورد. سایر اعضای گروه فقط بیش از حد می‌‌نوشیدند و مصرف دارو را انکار می‌‌کردند. خود سید برت نیز در مصاحبه‌‌ها مصرف دارو را شدیداً انکار می‌‌کرد و تغییر حالت خود را ناشی از فشارهای زندگی در لندن می‌‌دانست. آهنگ "سیب‌‌ها و پرتقال‌‌ها" (که مدتی نیز با نام "بذار یکی دیگه لوله کنیم" اجرا می‌‌شد) تحت تأثیر مصرف مواد توهم‌‌زا ساخته شد و حاوی اشاره‌‌هایی به مصرف مواد توهم‌‌زا بود اما به اصرار و دستور مدیر گروه، شعر و آهنگ آن به میزان بسیار زیادی بازبینی و تغییر داده شد. پس از آن افول برت شروع شد. آهنگ‌‌های بعدی وی به نام "مرد نباتی" ، "آخرین جیغت را بزن" برای پخش مناسب شناخته نشدند. سید برت به طرز کودکانه‌‌ای همواره از این شکایت داشت که "من باید در آپارتمان زندگی می‌‌کنم ولی جان لنون یک خانه برای خود دارد."

سید برت همچنان بر مقدار مصرف خود می‌‌افزود تا آن که شبی بیش از حدِ تحمل و ظرفیت مغزی و جسمی و متابولیسم خود داروهای روان‌‌گردان مصرف کرد و به گفته‌‌ی واترز "صبح که او را دیدیم رفتارش به کلی عوض شده بود."

در اجراهای زنده نیز سید برت روی صحنه می‌‌آمد اما هیچ نتی نمی‌‌نواخت و فقط به حاضران خیره خیره می‌‌نگریست. در یکی از این اجراها، قبل آمدن روی صحنه، مقداری خامه و کرم بر سر خود مالید و قدری قرص نیز خرد کرد و با آنها آمیخت. وقتی که در زیر نور پروژکتورها و لامپ‌‌های نور سیال قرار گرفت این توهم در تماشاگران ایجاد شد که گویی سر و صورت وی در حال ذوب شدن است.

Free Web Counter visits since May 2007
Free Web Counter