Tuesday, October 28, 2008

فصل ۳ - سال‌های شکوفایی - ۱

سال ١٩٧٣

آیا هرگز تحت فشارهای اجتماعی و روانی بوده‌‌اید؟ آیا مشکل‌‌های اقتصادی باعث شده تا به دنبال راه گریزی از واقعیت باشید؟ آیا هرگز فکر کرده‌‌اید که دیوانگی می‌‌تواند راه مناسبی برای راحت شدن از بار این همه فشار باشد؟

گفتیم که در اواخر سال ١٩٧٢ پینک فلوید در اجراهای زنده مجموعه قطعاتی را می‌‌نواختند به نام «خسوف». این مجموعه‌‌ی ترانه به فشارهای حاصل از مشکل‌‌های اجتماعی و اقتصادی مربوط می‌‌شد که منجر به دیوانگی و گریز از واقعیت می‌‌شود. پس از تکمیل و پرداخت این مجموعه، کار جدیدی به نام «سمت تاریک ماه» (Dark Side of the Moon) منتشر شد.


طرح روی جلد آلبوم سمت تاریک ماه

این اثر نام پینک فلوید را به عنوان استادان راک پیشرونده و افراد مسلط بر تکنولوژی موسیقی و آهنگ‌‌سازی نوین تثبیت کرد. سینته‌‌سایزرهای آخرین مدل، جلوه‌‌های صوتی، فضاسازی‌‌های بی‌‌نظیر، شعرهای پخته و پرداختن به مسئله‌های روانی (و در نهایت دیوانگی) از دلیل‌‌های اعتبار و فروش این آلبوم بودند. فروش این آلبوم (بدون در نظر گرفتن نسخه‌‌های تکثیرشده به صورت غیرمجاز) تا سال ١٩٩٨ م/۱۳۷۷ خ برابر آمار ٢٨ میلیون نسخه بوده است و هر سال به طور متوسط به این تعداد ٢ میلیون افزوده می‌‌شود. این آلبوم مدت ١۵ سال در جدول صد آلبوم پرفروش دنیا جا خوش کرده بود تا این که در سال ١٩٨٨ م/۱۳۶۷ خ مدت کوتاهی از جدول خارج شد و طبق مقررات وضع شده توسط مسئولان این جدول، دیگر نتوانست وارد جدول شود («اگر آلبومی یک بار از جدول خارج شود دیگر نمی‌‌توان آن را برگرداند») وگرنه همچنان از پرفروش‌‌ترین‌‌هاست.

دیگر پینک فلوید آردها را بیخته و الک را آویخته بود. همه‌‌ی کارهای خود را کرده بود و هیچ انتظار و ایده‌‌ی دیگری در چنته نداشت. چندین سال کوشیده بودند تا به اوج آمال خود و هر گروه دیگر در دنیای راک (ثروت و شهرت) دست یابند. به اوج شهرت، ثروت، تکنولوژی موسیقی و آهنگ‌‌سازی، و اعتبار رسیده بود. و این برای افراد گروه گیج‌‌کننده بود. با خود گفتند: «خب! حالا دیگر چه کار کنیم؟»

منظور از سمت تاریک، روان (psyche) و جنبه‌‌های روحی افراد است که در مقایسه با بدن و جسم، اطلاعات بسیار کمتری درباره‌‌ی آن در دست داریم و از این رو برای ما هنوز جای تاریکی است. «سمت تاریک ماه» یعنی دیوانگی و جنون. اعتقاد به تأثیر ماه در دیوانگی نظری است بسیار دیرینه و از زمان‌‌های دور در شرق و غرب مطرح بوده است. مولانا جلال‌‌الدین محمد بلخی (مولوی) در مثنوی اشاره‌‌ای به این مطلب دارد و می‌‌گوید «وقتی ماه برمی‌‌آید دیوانگان می‌‌آشوبند» و نیز این بیت‌ها:

گر افلاطون بدیدستی جمال و حسن آن مه را
ز من دیوانه‌تر گشتی ز من بتر بشوریده

آن همای از بس تعجب سوی آن مه بنگرید
از من او دیوانه تر شد در جمالش مفتتن

آن چنان گشتیم ما مجنون که دوش
ماه می‌انداخت از غیرت علم

و یا حافظ در غزلی می‌‌فرماید:
مگر دیوانه خواهم شد در این سودا که شب تا صبح
سخن با ماه می‌‌گویم، پری در خواب می‌‌بینم

کلمه‌‌ی lunatic (در لغت به معنی ماه زده) به معنی دیوانه و «خل وضع» از کلمه‌‌ی luna در لاتین به معنی «ماه» گرفته شده است. در slang نیز اصطلاح moonhead به معنی دیوانه است. همین طور در داستان «آنا» نوشته‌ی دافنه دوموریه گروهی را می‌بینیم که ماه‌پرست و دیوانه‌ی ماه هستند.

برای پینک فلوید یکی از نمونه‌‌های دیوانگی بر اثر فشارهای اجتماعی، اقتصادی و روحی، عضو سابق آن یعنی سید برت بود که گفتیم همواره در خاطر آنها به ویژه راجر واترز حضور داشت.

توضیحی درباره‌ی برخی آهنگ‌ها:
ایده‌‌ی زنگ‌‌ها و ساعت‌‌های آغاز آهنگ «زمان» وقتی به ذهن واترز رسید که به یک تعمیرگاه ساعت مراجعه کرده بود.

Sunday, July 27, 2008

فصل ۲ - رشد و جویایی - ۳

سال ١٩٧٢

در سال ١٩٧٢ دوباره باربت شرودر برای ساخت موسیقی فیلم جدید خود به نام «دره» (The Valley) از دوستان قدیمی‌‌اش یعنی گروه پینک فلوید دعوت به همکاری کرد.


جلد آلبوم «پنهان شده در ابرها»

موضوع فیلم دره، داستان زنی فرانسوی است به نام ویویان که در پاریس بوتیکی دارد و می‌‌خواهد پرهای نوعی پرنده کمیاب را به دست آورد. به همین منظور هنگام اقامت در گینه‌‌ی نو همراه چند تن به کوهستان می‌‌رود. مسیری که باید به دنبال پر جستجو کنند قبلاً توسط هیچ کس نقشه‌‌برداری نشده و در نقشه‌‌ها به عنوان «پنهان شده در ابرها» (Obscured by the Clouds) از آن نام برده شده است. زن پس از یافتن پرها قصد دارد تنهایی برگردد اما تصمیمش عوض می‌‌شود و همراه سایر افراد به کشف منطقه‌‌های ناشناخته ادامه می‌‌دهد. در این راه با مردان گِلی روبرو می‌‌شوند. پس از پیاده‌‌روی‌‌های طولانی غذا و آذوقه تمام، هوا رقیق و نفس کشیدن مشکل می‌‌شود. هنگامی که همگی از پا افتاده‌‌اند ناگهان یکی از افراد فریاد می‌‌زند "من دره را می‌‌بینم" و فیلم پایان می‌‌یابد.

موسیقی متن این فیلم با نام «پنهان شده در ابرها» منتشر شد و ساخت آن کمتر از دو هفته طول کشید اما به علت نبود امکانات و وسیله‌‌های فنی و تکنولوژی متناسب با سطح کار پینک فلوید در پاریس، کیفیت این آلبوم دور از انتظار بود. اما برخی از آهنگ‌‌های آن در کارهای بعدی تکمیل شدند. از جمله آهنگی به نام «پایان کودکی» که شکل کامل‌‌تری بود از «یه روز رو به یاد بیار» در آلبوم «نعلبکی راز». شکل کامل و نهایی این آهنگ، چه از نظر شعری و چه از نظر موسیقایی همان آهنگ معروف «زمان» است که در آلبوم بعدی گروه منتشر شد.

در ٢٠ ژانویه ۱۹۷۲ پینک فلوید در شهر برایتون استان ساسکس انگلستان برنامه‌‌ای اجرا کرد با نام «خسوف» یا «مه‌گرفتگی» (Eclipse) که شکل ابتدایی و کامل‌‌نشده‌‌ی آلبوم «سوی تاریک ماه» بود. بیشتر برنامه‌‌های این سال در جهت تکمیل و اصلاح این آلبوم بود. و بدین ترتیب زمینه‌‌های یکی از پرفروش‌‌ترین آلبوم‌‌های موسیقی در قرن بیستم و شاهکار گروه پینک فلوید در حال شکل‌‌گیری بود.

Monday, June 30, 2008

فصل ۲ - رشد و جویایی - ۲

دوشنبه ۳۰/جون/۲۰۰۸

سال‌‌های ١٩۶٨ تا ١٩٧١ سال‌‌هایی بود که پینک فلوید به دنبال هویت اصلی خود می‌‌گشت. با رفتن سید برت، این گروه در زمینه‌‌های مختلفی دست به تجربه زد و نشان این تجربه‌‌ها در دو مجموعه دیده می‌‌شود که با نام‌‌های «استادان راک» (Masters of Rock) و «بقایا» (Relics) منتشر شد و تعدادی از کارهای منتشرنشده‌‌ی آنها را در بر داشت.


جلد آلبوم «بقایا» (Relics)

«اوماگوما» و «مادر قلب-اتمی» حاوی اشاره‌‌هایی به مسیر بعدی بود.

سال ١٩٧١

سال ١٩٧١ برای گروه پینک فلوید سال مهمی بود زیرا در این سال آلبومی را به بازار دادند که خط سیر بعدی و شخصیت کامل شده‌‌ی گروه را به همه معرفی کرد.


طرح آلبوم «فضولی»

آلبوم سال ١٩٧١ «فضولی» (Meddle) نام داشت. نام این آلبوم جناس لفظی است با کلمه‌‌ی مدال (medal) و نیز هم معنی است با interference (تداخل، دخالت و فضولی). عکس روی آلبوم نمای نزدیک گوش انسان است که با ماکرولنز (نوعی لنز در عکاسی که برای گرفتن عکس از فاصله‌‌های بسیار نزدیک به کار می‌‌رود) گرفته و ٩٠ درجه چرخانده شده است. این عکس منظره‌‌ی تداخل امواج را نیز تداعی می‌‌کند.

آهنگ آغازین این آلبوم از زیباترین ساخته‌‌های پینک فلوید است و از همان زمان در بسیاری از اجراهای زنده نواخته می‌‌شد. این قطعه‌‌ی سازی با نام «یکی از این روزها» بیان‌‌کننده‌‌ی خشم گروه است خطاب به «جیم یانگ» مسئول موسیقی (دی.جی) یکی از رادیوهای انگلستان. آهنگ با دونوازی بم گیتار (بیس) توسط واترز و گیلمور شروع می‌‌شود و از هر نت خشم و انزجار می‌‌تراود. صدای بم گیتارها بین دو باند جا به جا می‌شود و جلوه (افکت) زیبایی به وجود می‌آورد. این قطعه از جهت دیگری نیز حائز اهمیت است: صدای روی این قطعه صدای نیک میسون است که برای نخستین و تنها بار روی آهنگی خواند و چنین می‌‌گوید «یکی از این روزها می‌‌خوام ریزریزت کنم». در اجراهای زنده‌‌ی آن زمان، بخش‌‌هایی از برنامه‌‌ی موسیقی جیم یانگ که به صورت مضحک و خنده‌‌داری در هم ریخته شده بود پس از پایان این آهنگ پخش می‌‌شد.

ترانه‌‌ی دیگر این آلبوم با نام «بی‌‌پروا» باز حاوی اشاره‌‌هایی به سید برت است و در پایان آن صدای گروهی از طرفداران تیم لیورپول شنیده می‌‌شود.

مهم‌‌ترین آهنگ این آلبوم قطعه‌‌ای ٢٣ دقیقه‌‌ای است به نام «پژواک‌‌ها». این قطعه پیش از این آلبوم به نام «بازگشت به خورشید هیچ» (Return to the Sun of Nothing) اجرا می‌‌شد (طبق همان عادت خاص پینک فلوید که کارهایشان را ابتدا به صورت زنده اجرا می‌‌کردند و پس از گرفتن بازخورد از شنوندگان و اصلاح آهنگ، آن را در آلبوم‌‌های بعدی منتشر می‌‌کردند). هنگام اجرای این آهنگ یک هشت‌‌پای بادی بزرگ از پشت نوازندگان به هوا بلند می‌شد که اتفاقاً در یکی از اجراها، بالا رفتن این هشت‌‌پا باعث شکسته شدن آکواریم بزرگ در محل اجرا شد و بسیاری از ماهی‌‌های گران‌‌قیمت آن مردند.

موضوع این ترانه‌‌ی ظاهراً عشقی، نظریه‌‌ی تکامل است مبنی بر این که حیات از آبها و دریاها شروع شد ("مرغ دریایی در آسمان بی‌‌حرکت ایستاده و همه چیز سبز است و زیردریایی") و موجودات به علت ناشناخته‌‌ای به سمت خشکی آمدند ("هیچ کس ما را به خشکی راهنمایی نکرد") و هیچ کس نیز پایان کار را نمی‌‌دانست. و چون همه از یک ریشه هستیم پس "من" در وجود "تو" خود را می‌‌بینم (مسئله‌‌ی وحدت وجود) و می‌‌توانیم برای درک بهتر زندگی و هستی به یکدیگر کمک کنیم. وقتی خود و هستی را شناختیم دیگر نیازی به صحبت کردن نیست.

این روند تکامل ادامه پیدا می‌‌کند تا انسان به طرف خورشید و فضا پرواز می‌‌کند. و این همان جایی است که بند آخر شعر پایان می‌‌یابد: در آن سوی آسمان‌‌ها. و به همین دلیل نیز نام آن «بازگشت به خورشید هیچ» بود.

این مطالب در موسیقی این شعر نیز بیان شده است. ابتدا صدای دریا و مرغ‌‌های دریایی (نشان‌‌دهنده‌‌ی آرامش و سکوت دوران ابتدایی حیات) بعد صداهای ناهنجار (نشان‌‌دهنده‌‌ی دنیای صنعتی امروز و ضجه‌‌های تنهایی انسان‌‌ها که همدیگر را نمی‌‌شناسند) و دوباره صدای آرام‌‌بخش فضا و آینده. در تمام لحظات نیز یک صدای "پینگ" یا "دینگ" به مفهوم یک جریان ثابت پیشرفت و تکامل شنیده می‌‌شود.

در مورد ساخته شدن این قطعه نیز داستانی هست به این مضمون: قرار شد به ترتیب هر یک از اعضای گروه به تنهایی به استودیو برود و شروع به بداهه‌‌نوازی کند بدون آن که کار افراد قبل از خود را شنیده باشد. فضای اصلی را ریچارد رایت ساخته بود که به طور اتفاقی وقتی با سینته‌‌سایزر خود مشغول بود تم اصلی را پدید آورده بود. پس از شنیدن بداهه‌‌نوازی‌‌ها طرح کلی قطعه در ذهن افراد شکل گرفت و پس از بارها اجرای زنده، صورت نهایی آن در آلبوم حضور یافت.
پس از آن پینک فلوید روزهای ۴ تا ٧ اکتبر ١٩٧١ را در ویرانه‌‌های شهر پُمپیی در ایتالیا گذراند تا برای صورت‌‌ها و نقاشی‌‌های بازمانده از تمدن رومی و یکی از دوره‌‌های تکامل انسانی به طور زنده موسیقی اجرا کند.

سپس از ١۵ اکتبر تا ٣١ نوامبر تور آلبوم فضولی در شهرهای بزرگ امریکا مانند سان فرانسیسکو، سانتا مونیکا، سان دیه‌‌گو، یوجین و سلم (در ایالت اورگون)، سیاتل واشنگتن، دیترویت، شیکاگو، نیویورک، و چند شهر دیگر و نیز در شهر ونکوور کانادا برگزار شد.

Saturday, January 12, 2008

فصل ۲: رشد و جویایی - ۱

سال ۱۹۷۰

در اواخر سال ۱۹۶۹ میکل‌‌آنجلو آنتونیونی برای ساخت موسیقی فیلم جدید خود با نام «دماغه‌‌ی زابریسکی» (زابریسکی پوینت) از گروه پینک فلوید دعوت به همکاری کرد. گروه نیز دعوت وی را پذیرفت و برای ساخت آهنگ به رم رفتند. حاصل این سفر شش قطعه‌‌ی موسیقی بود که تنها سه قطعه‌‌ی آن در فیلم استفاده شد.


طرح جلد فیلم «دماغه‌ی زابرینسکی»

در همان اواخر سال ۱۹۶۹ و در نزدیکی سال ۱۹۷۰ راجر واترز به همراه رونالد (ران) گیسین، آهنگ‌‌ساز بااستعداد و پیشتاز (آوان گارد)، برای یک فیلم آموزشی درباره‌‌ی آناتومی انسان به نام «بدن» آهنگ ساخت. این فیلم در آن زمان در نوع خود بی‌‌سابقه بود و بسیاری از صداهای روی موسیقی را راجر واترز و ران گیسین با استفاده از گلوی خود تولید کرده بودند. موسیقی این فیلم با نام «موسیقی بدن» (Music from the Body) به بازار داده شد. این تجربه در ساخت کار بعدی گروه و همکاری ران گیسین با آنها تأتیرگذار بود.

پس از بازگشت از رم، پینک فلوید برای ضبط کاری جدید وارد استودیو شد. این آلبوم از یک قطعه‌‌ی سازی طولانی و چند آهنگ کوتاه تشکیل می‌‌شد اما هنوز نامی برای آن انتخاب نشده بودند. تا این که یکی از روزها که در میانه‌‌ی کار برای استراحت از استودیو بیرون آمدند و برای صرف نوشیدنی به فروشگاهی رفتند عنوان اصلی یکی از روزنامه‌‌های عصر توجه آنها را به خود جلب کرد. خبر درباره‌‌ی زنی بود که برای اولین مرتبه در سینه‌‌ی او قلبی مصنوعی کار گذاشته بودند که با باتری‌‌های اتمی کار می‌‌کرد. عنوان خبر «مادر قلب اتمی» (Atom-Heart Mother) بود. پینک فلوید این نام را برای آلبوم خود برگزید.


طرح آلبوم «مادر قلب اتمی»

سوییت «مادر قلب اتمی» که قطعه‌‌ی سازی است و در آغاز آلبوم قرار دارد از پنج بند تشکیل شده و داستان زندگی از دید یک کودک است. بیدار شدن و فریادهای پدر در سر صبح، شیر خوردن کودک، رفتن پدر به کار (با صدای موتور سیکلت)، و سایر صداهای دیوانه‌‌کننده‌‌ی زندگی شهری و صنعتی آن روز (و امروز). در این آهنگ ران گیسین نیز با گروه همکاری کرد اما تا پایان کار با آنان نبود و به همین خاطر نیز در جلد آلبوم نامی از وی برده نشده است.

شعر مهم دیگری در این آلبوم ترانه‌‌ی است با نام «اگر» که در آن واترز خطاب به سید برت می‌‌گوید "اگر من آدم خوبی بودم با تو بیشتر از اینها صحبت می‌‌کردم". و "اگر آدم خوبی بودم فاصله‌‌ی بین دوستان را درک می‌‌کردم." می‌‌توان گفت زوال و دیوانه شدن سید برت بر تک تک افراد گروه تأثیر فراوانی گذاشت به ویژه روی واترز که همشهری، هم‌‌مدرسه‌‌ای، دوست زمان نوجوانی و جوانی ("من و سید سوار بر موتور سیکلت من به گردش و دختربازی می‌‌رفتیم")، و زمانی که سید برت به کالج هنری کمبرول می‌‌رفت و راجر واترز در پلی‌‌تکنیک معماری می‌‌خواند در "های گیت" لندن هم‌‌خانه بودند و با هم روی آهنگ‌‌های گروه رولینگ استونز کار می‌‌کردند. وی نسبت به سید برت احساس تقصیر و گناه می‌‌کرد و این احساسِ گناه در آلبوم‌‌های «کاش اینجا بودی» و «دیوار» به خوبی بازتاب یافته است.

آهنگ دیگر این آلبوم «خورشید چاق پیر» است که جلوه‌‌های صوتی آن (صدای زنبورها و ناقوس کلیسا) و بخش‌‌هایی از موسیقی آن در آلبوم ناقوس جدایی دوباره به کار گرفته شده تا یادآوری‌‌کننده‌‌ی دوران خوش و جوانی آنان باشد.

در سال ۱۹۷۰ سید برت تصمیم گرفت تا کار جدیدی را شروع کند. این آلبوم «دیوانه می‌‌خندد» (Madcap Laughs) نام داشت که ابتدا پیتر جنر، مدیر سایق گروه، تهیه‌‌کنندگی آن را به عهده گرفت اما به زودی از دیوید گیلمور و راجر واترز برای تهیه‌‌کنندگی و کمک برای تکمیل آلبوم دعوت شد و این دو نیز به خاطر دوستی و احساس دین به برت کار را تکمیل کردند.

آلبوم بعدی سید برت در سال ۱۹۷۱ با نام «برت» (Barrett) عرضه شد که در آن نیز دیوید گیلمور و ریچارد رایت به سید برت کمک‌‌های فراوانی کردند. حتی بسیاری از آهنگ‌‌ها را دیوید گیلمور بر اساس ساخته‌‌های برت نواخته و کار میکس نهایی را نیز خود وی انجام داده است. در یکی از آهنگ‌‌های این آلبوم به نام «کُره‌‌ی تاریک» سید برت خطاب به دوستان (و طرفدارانش) با صدایی محزون و تأثیرگذار می‌‌گوید:
"سرم زمین رو بوسید. من تا نصف راه رفته بودم. روی ماسه‌‌ها راه می‌‌رفتم. لطفاً، لطفاً دستتون رو [برای کمک] بلند کنید. دلتون برای من تنگ نمی‌‌شه؟ اصلاً دلتون برای من تنگ نشده؟"

بعد از این دیگر نشانی از برت در دنیای موسیقی دیده نمی‌‌شود. البته در سال ۱۹۸۸ مجموعه‌‌ای به نام «الماس دیوانه» (Crazy Diamond) حاوی سه سی.دی (دیسک فشرده) شامل کلیه‌‌ی کارهای منتشر شده و نشده‌‌ی سید برت بعد از سال ۱۹۶۸ به بازار داده شد.

اسکیزوفرنیا یا جنون جوانی عارضه‌‌ای بود که سید برت به آن مبتلا شد و سال‌‌های سال طول کشید تا بهبود اندکی پیدا کند. طبق گفته‌‌ی سایر اعضای پینک فلوید سید برت همچنان زنده است و در کمبریج در خانه‌‌ی مادرش زندگی می‌‌کند. اما همیشه در را به روی خبرنگاران می‌‌بندد. دل‌‌مشغولی‌‌های وی عبارتند از نقاشی، جمع‌‌آوری کلکسیون سکه، و گاهی تماشای تلویزیون. خرج زندگی وی نیز از حق تألیف آلبوم‌‌هایش در گروه پینک فلوید و آلبوم‌‌های تک‌‌نوایی (انفرادی) خودش تأمین می‌‌شود.

Sunday, September 16, 2007

فصل ۱: شروع فعالیت حرفه‏ای - ٣

سال ١٩۶٨

اعضای گروه که نگران شده بود به دنبال چاره بودند. ابتدا می‌‌خواستند برت در خانه یا استودیو بماند و در ساخت آلبوم به آنها کمک کند ولی در اجراهای زنده حاضر نشود (همان کاری که گروه بیچ بویز با برایان ویلسون کردند) اما موفق نشدند. سپس واترز در نظر داشت تا از جف بک دعوت به همکاری کند. اما چون کل گروه دل چندان خوشی از جف بک نداشت و با این تصور که دستمزد وی برای گروه بالا بود از این تصمیم صرف نظر شد.

سپس راجر واترز در ژانویه‌‌ی ١٩۶٨ دیوید گیلمور، همشهری و دوست دوران دبیرستان خود و سید برت، را برای همکاری دعوت کرد تا به صورت مزدی برای آنها کار کند. گروه مدتی به صورت پنج نفره کار می‌‌کرد تا این که در یکی از شب‌‌های مارس ١٩۶٨ که گروه برای اجرای برنامه به سمت سات‌‌همپتون می‌‌رفت یکی از اعضای گروه (به گفته‌‌ی گیلمور، "نمی‌‌دانم، احتمالاً واترز") پیشنهاد کرد که "بیایید امشب سید رو ور نداریم" و بدین ترتیب دیگر سید برت از گروه کنار گذاشته شد.

در آوریل ١٩۶٨ به طور رسمی اعلام شد که دیگر سید برت عضو گروه پینک فلوید نیست. بدین ترتیب دومین ترکیب گروه پینک فلوید شکل گرفت: راجر واترز، دیوید گیلمور، نیک میسون، و ریچارد رایت.


طرح آلبوم «نعلبکی راز»

در این زمان هنوز خط مشی و مسیر آینده‌‌ی گروه مشخص نبود. واترز با گذاشتن پا جای سید برت، مسئولیت نوشتن شعر و موسیقی را به دوش کشید. وقتی که دیوید گیلمور رسماً به گروه پیوست راجر واترز و نیک میسون ("معماران") طرح‌‌هایی روی کاغذ کشیده بودند و درباره‌‌ی آن بحث می‌‌کردند. سپس ریچارد رایت و دیوید گیلمور ("موسیقی‌‌دانان") به کمک آنها رفتند و پس از "موسیقایی کردن" طرح آن دو، آهنگی طولانی پدید آمد به نام "یک نعلبکی راز" که استخوان‌‌بندی دومین آلبوم گروه بر اساس آن شکل گرفت. این قطعه‌‌ی سازی از چهار قسمت تشکیل شده بود به نام‌‌های "چیزی دیگر"، "دوزخ درهم ریخته"، "نشانه‌‌های توفان" و "صداهای آسمانی" که روی هم شروع، شدت‌‌گیری، و پایان یک جنگ را تداعی می‌‌کردند. در این آلبوم، نشان دیگری از جنگ و تمسخر آن دیده می‌‌شود و آن هم آهنگ "سرجوخه کلگ" است که به خاطر کشته شدن سربازان، از دست علیاحضرت ملکه‌‌ی انگلستان مدال دریافت می‌‌کند. آهنگ این قطعه پر از نیشخند، استهزا و کنایه است (مانند "مدالش نارنجی و قرمز و زرد بود. مدالش رو توی باغ وحش پیدا کرد.")

در ماه ژوئن ١٩۶٨ پینک فلوید به افتخار جوانان و در جهت آشناسازی بیشتر آنها با موسیقی روز، در هاید پارک لندن (که از مرکزهای تجمع جوانان و گروه‌‌های مختلف اجتماعی برای اعلان آزاد نظرها و بیانیه‌‌هایشان بود و هست) کنسرتی رایگان اجرا کردند. این برنامه نشان داد که نبود سید برت برای گروه قابل تحمل بوده و بدون برت نیز می‌‌توان به کار ادامه داد.

در ٢٩ ژوئن سال ١٩۶٨ دومین آلبوم گروه با نام ”یک نعلبکی راز“ منتشر شد. در این آلبوم سید برت فقط یک آهنگ ساخته بود به نام "جاگبند بلوز" که آهنگ خداحافظی وی با گروه و به قولی مزارنوشت وی شد. همچنین در شعر "بگذار نور بیشتری باشد" از خوانندگان زمینه بود.
بعد از این، گروه پینک فلوید سعی فراوانی می‌‌کرد تا درباره‌‌ی خود اطلاعات شخصی زیادی به مردم و تماشاگران ندهند زیرا می‌‌خواستند مخاطبان به موسیقی آنها توجه کنند نه خودشان. از این رو لباس‌‌های ساده می‌‌پوشیدند (واترز به نشانه‌‌ی اعتراض به جامعه همواره تی-شرتی سیاه به تن می‌‌کرد) و در روی صحنه زیاد حرکت نمی‌‌کردند. همچنین از برگزاری مصاحبه و شرکت در برنامه‌‌های موسیقی رادیو و تلویزیون نیز خودداری می‌‌کردند تا در اطراف خود جوی اسرارآمیز و مرموز پدید آورند. زیرا همان طور که گیلمور می‌‌گوید "اگر مردم بفهمند که ما نیز افرادی عادی هستیم دیگر با خیال راحت در جلوی تلویزیون می‌‌نشینند و در حالی که آبجو می‌‌خورند به موسیقی پینک فلوید گوش می‌‌دهند."

این گمنامی افراد گروه به حدی رسید که وقتی در سال ١٩٨۴ راجر واترز پس از جدایی از گروه به تنهایی به تور آلبوم ”موافقان و مخالفان مفت‌‌سواری“ در امریکا رفت مجبور شد نام خود را به صورت "راجر واترز از گروه پینک فلوید" اعلام کند.

در جولای ١٩۶٨ تور آلبوم نعلبکی راز در امریکا برگزار شد. در این تور پینک فلوید در شهرهای شیکاگو، دیترویت، نیویورک، فیلادلفیا، لس آنجلس، سان فرانسیسکو، ساکرومنتو، و تورنس برنامه اجرا کردند. سپس به بلژیک، اسکاتلند، هلند، فرانسه، و سویس رفتند.


سال ١٩۶٩

در اوایل سال ١٩۶٩ باربت شرودر، کارگردان فرانسوی و دستیار ژان لوک گدار (کارگردان موج نوی فرانسه)، از گروه پینک فلوید برای ساختن موسیقی فیلم ”مور“ (بیشتر) دعوت کرد.


طرح آلبوم «مور»

فیلم مور فیلمی بود در جهت مبارزه با مصرف مواد مخدر بین جوانان و داستان آن ماجرای جوانی آلمانی است که پس از ورود به پاریس عاشق دختری فرانسوی می‌‌شود. دختر به او مصرف مواد مخدر را می‌‌آموزد. سپس هر دو برای تجربه‌‌ی هرویین به جزیره‌‌ی مالت می‌‌روند. دختر بر اثر مصرف بیش از حد، مشاعرش را از دست می‌‌دهد و پسر را از خود می‌‌راند. پسر که راه گریزی ندارد همواره بیشتر و بیشتر می‌‌خواهد (نام فیلم نیز از همین جا گرفته شده) و سرانجام در کوچه‌‌ای با مصرف میزان زیادی مواد مخدر به زندگی خود پایان می‌‌دهد.

ساخت موسیقی این فیلم دو هفته وقت گروه را در پاریس گرفت و سومین آلبوم آنها با نام مور به بازار روانه شد.

در آوریل ١٩۶٩ پینک فلوید برخی از کارهای دوران برت را در مادرز کلاب بیرمنگهام به صورت زنده اجرا کرد. در ماه می نیز همان برنامه را در کالج بازرگانی منچستر اجرا کرد و این دو، پایه‌‌ی آلبوم بعدی گروه به نام اوماگوما را فراهم ساخت. نیمه‌‌ی دیگر این آلبوم کارهای استودیویی بود که هر یک از اعضای گروه جداگانه و به صورت انفرادی انجام داده بودند.


طرح آلبوم «اوماگوما» - بخش استودیویی


طرح آلبوم «اوماگوما» - بخش زنده

در میان آهنگ‌‌های بخش دوم، کاری از واترز دیده می‌‌شود که نام آن طولانی‌‌ترین نام در میان آهنگ‌‌های گروه است: "چند نمونه از جانوران پشمالوی کوچک در غاری گرد هم آمده‌‌اند و همراه یک پیکت شیار می‌‌کنند" . در آغاز این قطعه صدای واترز شنیده می‌‌شود که می‌‌گوید "این کاری کاملاً پیشتاز (آوان گارد ) است. مگه نه؟" و سپس صدای حیوانات ریز و پشمالو (قاقم و سمور و ...) و در پس زمینه مردی از قوم پیکت (از اقوام اسکاتلندی) شنیده می‌‌شود که به لهجه‌‌ی پیکت چیزهایی می‌‌گوید.

نام این آلبوم کلمه‌‌ای است برگرفته از slang ناحیه‌‌ی کمبریج و همان معنای راک اند رول را دارد.

در آوریل برنامه‌‌ی با عنوان "دیوانگی خشم‌‌آلود بیشتر بر اثر دستگاه‌‌های توده‌‌شده‌‌ی آگزیمنس" برگزار شد. در این برنامه برای اولین بار از سیستم پخش چهارصدایی (کوادرافونیک) استفاده شد که در آن صدا از چهار جهت حاضران را در بر می‌‌گرفت و تأثیری فوق‌‌العاده روی افراد می‌‌گذاشت. این برنامه از دو قسمت به نام‌‌های "مرد" و "سفر" تشکیل می‌‌شد. در بخش اول یک روز از زندگی مردی تصویر می‌‌شد. این بخش‌‌ها عبارت بودند از:
. سپیده (آهنگ "مرغزارهای گرنت‌‌چستر " از آلبوم اوماگوما)
. کار و بعدازظهر (آهنگ "وقتم را می‌‌گذرانم"، منتشرنشده) که بعد از اجرای آن چای بعدازظهر روی صحنه به اعضای گروه داده می‌‌شد.
. انجام کار (آهنگ "مهمانی باغی وزیر بزرگ" از آلبوم اوماگوما)
. خواب
. کابوس ("سیمبالاین" از آلبوم مور)
. سپیده (تکرار)

بخش دوم با نام "سفر" شامل آهنگ‌‌های زیر می‌‌شد:
. شروع (آهنگ "رنگش سبز است" از آلبوم مور)
. تحریک شده توسط جانورانی از عمق وجود (آهنگ "مواظب اون تبر باش، یوجین" که برای فیلم کمیته ساخته شده بود و در آلبوم اوماگوما آمده)
. راه باریک (بخش سوم آهنگ "راه باریک" از آلبوم اوماگوما)
. جنگل پینک (آهنگ "پاو آر تاک اچ" از آلبوم نی‌‌زن در کنار دروازه‌‌های سپیده‌‌دم)
. هزارتوهای آگزیمنس (Labyrinths Of Auxemenes) (آهنگ "دیوانه" یا "ماه‌‌کله")
. به معبد نور نگاه کن (قطعه‌‌ای سازی بر مبنای "آواز نیل" از آلبوم مور)
. پایان شروع (بخش پایانی آهنگ "یک نعلبکی راز" از آلبوم یک نعلبکی راز)

تقریباً از همین ایام پینک فلوید ایده‌‌ی تولید ”آلبوم مفهوم“ را پایه‌‌ی ثابت کارهای خود قرار داد و از گسترندگان (مروّجان) این نوع موسیقی شد. در این نوع آلبوم، تمام شعرها و آهنگ‌‌ها حول یک مفهوم ثابت و فراگیر می‌‌چرخند و فضا و تمامی امکانات آلبوم در خدمت انتقال همان یک مفهوم اصلی قرار می‌‌گیرند. آلبوم‌‌های مفهوم متأثر از منظومه‌‌سرایی در ادبیات هستند و معمولاً داستان و حکایتی را به همراه نقدها و اشاره‌‌هایی برای خواننده تعریف می‌کنند‌. اوج آلبوم‌‌های مفهوم این گروه، آلبوم‌‌های سمت تاریک ماه، حیوانات، و دیوار هستند.

یکی از عادت‌‌های خاص پینک فلوید آن بود که بسیاری از کارهای جدید خود را ابتدا به صورت بداهه‌‌نوازی و در اجراهای زنده و تورها می‌‌نواختند و پس از دیدن واکنش مخاطبان و اصلاح قطعه‌‌ها بر اساس این واکنش‌‌ها، قطعه‌‌های اصلاح شده را در آلبوم‌‌های بعدی خود منتشر می‌‌کردند. این روال تا آلبوم دیوار برقرار بود اما آلبوم‌‌های بعدی (یعنی دیوار، ضربه‌‌ی نهایی، لغزش آنی خرد، ناقوس جدایی، و کارهای انفرادی اعضای گروه) صرفاً در استودیو تولید شدند.

Sunday, August 19, 2007

فصل ۱: شروع فعاليت حرفه‏ای - ٢

سال ١٩۶٧

در ١٠ مارس ١٩۶٧ نخستین ساخته‌‌ی گروه به نام "آرنولد لِین" (ِArnold Layne) به تهیه‌‌کنندگی جو بوید منتشر شد و داستان مردی تراپوش (transvestite و مبتلا به فتشیسم) بود که در شب‌‌های مهتابی لباس‌‌های زنان را می‌‌دزدید و در خانه‌‌ی خود آنها را به تن می‌‌کرد و در آخر نیز پلیس او را دستگیر می‌‌کند. این آهنگ در رادیوهای لندن ممنوع شد اما در جدول آهنگ‌‌ها به رتبه‌‌ی ٢٠ رسید.

پس از این آهنگ، گروه موفق شد با کمپانی ای.ام.آی قراردادی امضا کند که طی آن مبلغ پنج هزار پاوند پیش پرداخت دریافت کردند و نورمن اسمیت را به عنوان تهیه‌‌کننده‌‌ی خود انتخاب کردند.

ترانه‌‌ی بعدی گروه "بازی امیلی را ببین" (See Emily Play) نام داشت که ابتدا با نام "بازی‌‌های ماهِ می" (Games for May) در ١٢ ماه می ١٩۶٧ در تالار ملکه الیزابت اجرا شد. این آهنگ که در ماه ژوئن ١٩۶٧ به رتبه‌‌ی ۶ رسید داستان تنهایی دختری است به نام امیلی که چون نمی‌‌تواند به رویاهایش برسد دیوانه می‌‌شود. سید برت ادعا می‌‌کرد که داستان این شعر در رویا به او تلقین شده است. اصولاً معروف بود که سید برت ایده‌‌ی بسیاری از کارهای هنری خود (از جمله ایده‌‌ی نامگذاری گروه به نام پینک فلوید) را در رویا می‌‌بیند.

رویابینی هنری است در بسیاری از شاخه‌‌های عرفانِ شرقی و به ویژه سرخ‌‌پوستی و گفتیم که یکی از علاقه‌‌های سید برت عرفان و مذاهب شرقی بود. کارلوس کاستاندا، نویسنده‌‌ی مشهور امریکایی، نیز در کتاب‌‌های خود "هنر رویابینی" را به جوانان غرب معرفی کرد. این هفت جلد کتاب که بین سال ١٩۶٨ تا ١٩٨۴ درباره‌‌ی عرفان سرخ‌‌پوستان یاکی (Yaqui) و استاد کارلوس کاستاندا (دون خوان ماتیوس) منتشر شد بر جوانان غربی تأثیر فراوانی گذاشت. گروه ایگلز نیز نام خود را از مفهوم و اهمیت عقاب در کتاب‌‌های کاستاندا گرفته است.

در ٢٩ آوریل ١٩۶٧ در برنامه‌‌ی "فستیوال چهارده ساعته‌‌ی رویاهای تکنی‌‌کالر" در آلکساندرا پلس گروه پینک فلوید که آخرین گروه در این برنامه بود هنگام سپیده‌‌دم، خوش درخشید (اما دولت مستعجل نبود!).


طرح آلبوم «نی‌زن بر کنار دروازه‌های سپیده دم»

سپس در ۵ آگوست، آلبوم ”نی‌‌زن بر کنار دروازه‌‌های سپیده‌‌دم“ منتشر شد. همزمان با تولید این آلبوم گروه بیتل‌‌ها نیز در همان استودیوی معروف ابی رود لندن مشغول تولید آلبوم معروف و مهم خود به نام ”گروه کلوپ دل تنهای گروهبان فلفل“ بودند و دو گروه هر روز درباره‌‌ی پیشرفت کارهای خود با هم صحبت می‌‌کردند. در این آلبوم شعرهای دو ترانه یعنی "فصل ٢۴" و "سام شیطان" از کتاب چینی یی‌‌چینگ (کتاب تغییرات یا تقدیرات) برداشت و نقل قول شده‌‌اند. همچنین تم بسیار از آهنگ‌‌ها تمی شرقی است.

در این زمان، کلمه‌‌ی "صدا" از نام گروه حذف شده و تنها عبارت "پینک فلوید" باقی مانده بود. تقریباً تمام این آلبوم کار برت است و تحت تأثیر خیالبافی‌‌ها و داستان‌‌های کودکانه و فضای سوررئالیستی است. اصلاً نام آلبوم از فصل هفتم کتاب باد در بیدها نوشته‌‌ی کنت گراهام (تولد ١٨۵٩ - مرگ ١٩٣٢)، نویسنده‌‌ی معروف قرن نوزدهم و بیستم انگلستان و از نویسندگان کتاب کودکان گرفته شده است. این کار، پینک فلوید را جز گروه‌‌های مطرح در صحنه‌‌ی موسیقی کرد و شهرت و ستارگی را برای برت به دنبال آورد.

پس از آن پول و ثروت به دامان پینک فلوید سرازیر شد. سید برت چکمه‌‌هایی از جنس پوست مار می‌‌پوشید، یک گیتار تله‌‌کستر فندر خریده بود، موهای بلند خود را به سبک جیمی هندریکس آرایش می‌‌کرد و در میان دختران و پسران جوان طرفداران بسیاری پیدا کرده بود. در این زمان تمامی افراد گروه لباس‌‌های ساتن روشن می‌‌پوشیدند و به همین جهت به "عزیزان ساتن‌‌پوش لندن" مشهور شده بودند. شهرت آنان به قدری بود که در سال ١٩۶٧ حدود ١٨۵ اجرای زنده برگزار کردند و این بیشترین تعداد در تمام طول فعالیت‌‌شان بوده است.

در نوامبر ١٩۶۷ به نخستین تور خود در امریکا رفتند و در سان فرانسیسکو، هالیوود، لس آنجلس، و نیویورک (در کلوپ معروف چیتا) به اجرای برنامه پرداختند. و پس از بازگشت از امریکا، در تور تجربه‌‌ی جیمی هندریکس شرکت کردند.

در این زمان برت که ٢١ سال بیشتر سن نداشت و تحمل فشارهای روانی شهرت و ستارگی برای روح جوانش مشکل بود طبق شایعه‌‌ها به مصرف شدید مواد توهم‌‌زا (مانند ال.اس.دی) روی آورد. سایر اعضای گروه فقط بیش از حد می‌‌نوشیدند و مصرف دارو را انکار می‌‌کردند. خود سید برت نیز در مصاحبه‌‌ها مصرف دارو را شدیداً انکار می‌‌کرد و تغییر حالت خود را ناشی از فشارهای زندگی در لندن می‌‌دانست. آهنگ "سیب‌‌ها و پرتقال‌‌ها" (که مدتی نیز با نام "بذار یکی دیگه لوله کنیم" اجرا می‌‌شد) تحت تأثیر مصرف مواد توهم‌‌زا ساخته شد و حاوی اشاره‌‌هایی به مصرف مواد توهم‌‌زا بود اما به اصرار و دستور مدیر گروه، شعر و آهنگ آن به میزان بسیار زیادی بازبینی و تغییر داده شد. پس از آن افول برت شروع شد. آهنگ‌‌های بعدی وی به نام "مرد نباتی" ، "آخرین جیغت را بزن" برای پخش مناسب شناخته نشدند. سید برت به طرز کودکانه‌‌ای همواره از این شکایت داشت که "من باید در آپارتمان زندگی می‌‌کنم ولی جان لنون یک خانه برای خود دارد."

سید برت همچنان بر مقدار مصرف خود می‌‌افزود تا آن که شبی بیش از حدِ تحمل و ظرفیت مغزی و جسمی و متابولیسم خود داروهای روان‌‌گردان مصرف کرد و به گفته‌‌ی واترز "صبح که او را دیدیم رفتارش به کلی عوض شده بود."

در اجراهای زنده نیز سید برت روی صحنه می‌‌آمد اما هیچ نتی نمی‌‌نواخت و فقط به حاضران خیره خیره می‌‌نگریست. در یکی از این اجراها، قبل آمدن روی صحنه، مقداری خامه و کرم بر سر خود مالید و قدری قرص نیز خرد کرد و با آنها آمیخت. وقتی که در زیر نور پروژکتورها و لامپ‌‌های نور سیال قرار گرفت این توهم در تماشاگران ایجاد شد که گویی سر و صورت وی در حال ذوب شدن است.

Wednesday, July 18, 2007

فصل ۱: شروع فعاليت حرفه‌‌ای - ۱

شروع فعالیت حرفه‌‌ای

سال ١٩۶۶
در اوایل سال ١٩۶۶ گروه چهارنفره‌‌ی "صدای پینک فلوید" دو ترانه ضبط کرد یکی به نام "رفتن لوسی" (Lucy Leave) از ساخته‌‌های سید برت و دیگری نسخه‌‌ی تغییر یافته‌‌ای از آهنگ "من یه زنبور پادشاهم" (I’m A King Bee) ساخته‌‌ی اسلیم هارپو.

از فوریه‌‌ی ١٩۶۶ صدای پینک فلوید گروه رسمی کلوپ مارکی شده بودند و پس از آن به طور هفتگی در این کلوپ و در "کارگاه نور و صدای مدرسه‌‌ی آزاد لندن" مشغول به نوازندگی شدند. در همین کارگاه بود که نخستین بار دو امریکایی به نام‌‌های جوئل و تونی براون هنگام نوازندگی با استفاده از پروژکتور پشت سر آنها اسلایدها و تصاویری پخش می‌‌کردند.

در اکتبر همان سال زمانی که گروه، ساخته‌‌های چاک بری را می‌‌نواختند پیتر جنر ، مدرس علوم اجتماعی و سخنران در دانشگاه جان هاپکینز و نخستین مدیر گروه، با آنها ملاقات کرد. در ١۵ اکتبر ١٩۶۶ در راندهاوس برای ٢٠٠٠ نفر زیر نورهای گردان و چندرنگ سیال اجرا کردند.

در دسامبر ١٩۶۶ دیگر این گروهِ چهارنفره، گروه ثابت کلوپ یوفو، از مرکزهای موسیقی "زیرزمینی" و روان‌‌گردان لندن، شده بود. در این زمان جو بوید از پایه‌‌‌‌گذاران کلوپ یوفو نیز ترتیبی داده بود که هنگام اجرای موسیقی نمایش نور با استفاده از نور سیال چندرنگ هم در کار باشد.

در ٣ دسامبر اجرای دیگری در راندهاوس در کنسرتی با عنوان "روان‌‌گردانی علیه ایان اسمیت" (Psychedelia vs. Ian Smith) به نفع مردم زیمبابوه شرکت کردند. در ١٢ دسامبر نیز در آلبرت هال به افتخار آکسفم (انجمن مبارزه با قحطی در آکسفورد) برنامه اجرا کردند.


طرح آلبوم «بیایید امشب همه در لندن عشق کنیم»

سپس برای فیلم «بیایید امشب همگی در لندن عشق کنیم» موسیقی ساختند و این موسیقی همان قطعه‌‌ی "زیاده‌‌روی میان‌‌ستاره‌‌ای" (Interstellar Overdrive) است.

اجراهای زنده‌‌ی این قطعه بیش از بیست دقیقه طول داده می‌‌شد و حوصله‌‌ی حاضران سر می‌‌رفت و شروع می‌‌کردند به پرتاب چیزهایی به طرف نوازندگان.

دلایلی که باعث شهرت و معروفیت گروه شد عبارت بودند از:
• بداهه‌‌نوازی و نواختن با شکل آزاد گروه و به ویژه سید برت که در آن زمان بی‌‌سایقه (یا کم‌‌سابقه) و حاصل نبوغ برت در ترکیب پاپ و بلوز بود.
• استفاده‌‌ی سید برت از فیدبک و اکوی الکترونیک در نوازندگی
• فضاسازی‌‌های بدیع و شرقی ریچارد رایت.
• ترکیب موسیقی و تصویر و نور (به ویژه نور سیال چندرنگ) که از نشانه‌‌های آغاز راک هنری یا راک پیشرونده بود.

Monday, July 12, 2004

فصل ۱: معرفی گروه پینک فلوید

آغاز کار پینک فلوید

سال ١٩۶۵ موج روان‌‌گردانی (psychedelia) و موسیقی روان‌‌گردان (که متأثر از مصرف داروهای روان‌‌گردان بود) لندن را درنوردیده بود. گروه بیتل‌‌ها با نوآوری‌‌های خود در موسیقی و شعرِ ترانه‌‌هایشان، رنگ دیگری به زندگی مردم انگلستان و اروپا داده بودند و خاطره‌‌های تلخ زمان جنگ جهانی دوم را از یاد مردم می‌‌زدودند.

در همان سال‌‌ها فردی که چند قطعه موسیقی نوشته بود به دنبال کسانی می‌‌گشت که این قطعه‌‌ها را اجرا کنند تا وی بتواند با فروش آنها درآمدی کسب کند. این شخص در ادامه‌‌ی جستجوی خود به کالج "پلی‌‌تکنیک خیابان ریجنت " در لندن رسید و با چند دانشجوی سال دوم معماری قرار این کار را گذاشت. این دانشجویان راجر واترز، نیک میسون و ریچارد رایت نام داشتند.

پس از پایان این پروژه، عده‌‌ی زیادی به این دانشجویان توصیه کردند تا دیگر کار موسیقی را ادامه ندهند اما سرسختی آنان باعث شد تا گروهی ۶ نفره به نام سیگما-۶ (می‌دانیم که سیگما در ریاضی نماد جمع است. سیگما-۶ = مجموع ۶ نفره) شکل گیرد که بعد به تی-ست (مجموعه‌‌ی تی، چون در الفبای انگلیسی تی بعد از اس قرار دارد) تغییر نام داد. این شش نفر عبارت بودند از:
راجر واترز - نوازنده‌‌ی گیتار
ریچارد رایت - نوازنده‌‌ی کی‌‌بورد
نیک میسون - نوازنده‌‌ی سازهای کوبه‌‌ای
کلایو مت‌‌کاف - نوازنده‌‌ی گیتار بیس (یا گیتار باس. بم گیتار)
جولیت گیل - خواننده
کیت نابل - خواننده

بعد از مدتی نام این گروه به مگادث (Megadeath مرگ و میر عظیم)، اب‌‌دبز معماریانه (Architectural Abdabs)، اب‌‌دبز جیغ‌‌زن (Screaming Abdabs)، و به طور خلاصه اب‌‌دبز تغییر یافت. در این زمان دو خواننده‌ و بیس‌‌نواز، گروه را ترک کردند. سپس واترز به عنوان رییس گروه از باب کلوز و سید برت دعوت به همکاری کرد و خود به نواختن بیس روی آورد. اما چون روحیه‌‌ی سنتی و مقرراتی کلوز (که به جاز علاقه داشت) با علاقه‌‌ی برت به پاپ، بلوز و تصوف با هم سازگاری نداشت کلوز نیز پس از مدت کوتاهی در اواخر سال ١٩۶۵ گروه را ترک کرد. سید برت که نوازنده و خواننده‌‌ی اصلی (و رهبر) گروه شده بود پیشنهاد کرد نام گروه به "صدای پینک فلوید" (The Sound of Pink Floyd) تغییر یابد. این نام از نام دو نوازنده‌‌ی سبک بلوز اهل جورجیای امریکا به نام‌‌های پینک اندرسون (Pink Anderson) و فلوید کانسل (Floyd Council) گرفته شد که یکی از صفحه‌‌های موسیقی آنها شدیداً مورد علاقه‌‌ی سید برت بود. و بدین ترتیب، ترکیبِ آغازین یکی از بزرگترین و مشهورترین گروه‌‌های موسیقی راک در قرن بیستم شکل گرفت.

بنیان‌‌گذاران
الف) جورج راجر واترز، در ٩ سپتامبر ١٩۴۳ از پدری به نام اریک فلچر واترز در گریت بوک‌‌هام در حومه‌‌ی شهر دانشگاهی کمبریج در انگلستان به دنیا آمد. پدرش که در ارتش سلطنتی انگلستان خلبان بود در سال ١٩۴۴ طی حمله‌‌ی انگلستان به انزیو در ایتالیا کشته شد. مرگ پدرِ نادیده از همان کودکی نفرت شدیدی نسبت به جنگ در وی پدید آورد به طوری که بعدها موضوع یکی از بزرگترین و مهم‌‌ترین کارهایش مبارزه با جنگ و جنگ‌‌افروزی شد.

واترز پس از گذراندن کودکی به مدرسه‌‌ی پسرانه‌‌ی کمبریج پای گذاشت که از مدرسه‌‌های دستوری بود. در این مدرسه‌‌ها هدف تمام مسئولان مدرسه فرستادن بچه‌‌ها به دانشگاه بود. بچه‌‌ها باید "شکل می‌‌گرفتند تا آدم حسابی شوند" بدون آن که به احساسات و توانایی‌‌های آنها توجهی شود. این طرزِ فکر مدیران و دبیران و تأثیر آن را بعدها در آلبوم دیوار می‌‌بینیم که چگونه مایلند بچه‌‌ها را در چرخ گوشت یکدست و یک شکل بار بیاورند.

واترز در این دبیرستانِ تمام پسرانه با دو همشهری دیگر خود دوست شد. نام این دو تن سید برت و دیوید گیلمور بود. یکی از دلیل‌‌های دوستی آنها این بود که هر سه از حدود چهارده سالگی به نواختن گیتار روی آورده بودند.

واترز در درس‌‌های فیزیک و ریاضیات (و ادبیات انگلیسی) جز دانش‌‌آموزان موفق به حساب می‌‌آمد. به همین خاطر به وی پیشنهاد شد تا به دانشگاه منچستر رفته و در رشته‌‌ی مهندسی مکانیک ادامه تحصیل دهد. وی نیز چنین کرد اما پس از مدت کوتاهی از مهندسی مکانیک انصراف داد و یک سال بعد پس از مشاوره با موسسه‌‌ی ملی روان‌‌شناسی صنعتی به رشته‌‌ی معماری روی آورد. برای شروع به تحصیل در آنجا لازم بود تا مجموعه‌‌ای از ترسیم‌‌ها و طرح‌‌ها ارائه کند. به همین منظور شروع به طراحی و کشیدن رسم کرد. در پلی‌‌تکنیک لندن با دو پسر اهل لندن به نام‌‌های ریچارد رایت و نیک میسون نیز آشنا شد. علاقه‌‌ی این هر سه به موسیقی باعث دوستی بیشتر و نزدیکی آنها به یکدیگر شد.

اوضاع در رشته‌‌ی معماری دو سال به خوبی پیش رفت تا این که یک روز در درس تاریخ معماری، استاد شکل‌‌هایی را روی تخته سیاه کشید و به دانشجویان گفت که آن شکل‌‌ها را در دفتر خود بکشند. واترز پرسید "فایده‌‌ی این کار چیست که شما از روی کتاب شکل‌‌هایی را روی تخته کپی کنید و ما نیز آن شکل‌‌ها را از روی تخته در دفترمان کپی کنیم؟" "من انتظار داشتم در دانشگاه با آدم مثل افراد رشد کرده و بالغ رفتار کنند اما آنجا نیز مثل مدرسه بود. باید ساکت می‌‌ماندیم و هر چه می‌‌گفتند انجام می‌‌دادیم بدون هیچ سوالی". این سؤال باعث شروع درگیری و خصومت استاد درس تاریخ معماری با این دانشجوی سمج شد و همین درگیری سبب شد تا وی از ارائه‌‌ی شفاهی و سخنرانی برای درس تاریخ معماری سر باز زند و همین امر باعث اخراج وی از پلی‌‌تکنیک شد. بدین ترتیب وی وقت بیشتری برای پرداختن به موسیقی پیدا کرد.

وی در سال ١٩۶٧ ازدواج کرد اما در سال ١٩٧۴ از همسر اولش جدا شد و در سال ١٩٧۶ با کارولین کریستی برادرزاده‌‌ی مارکیز زتلند ازدواج کرد. پیش از آن کارولین مدتی منشی باب ازرین مدیر گروه پینک فلوید بود. اما در سال ١٩٨۴ نیز پیوند واترز و کارولین شکسته شد. و بالاخره در سال ١٩٩٠ با خانمی به نام () هنرپیشه‌‌ی سرشناس تاتر امریکا ازدواج کرد.

ب) ریچارد ویلیام رایت متولد ٢٨ جولای ١٩۴۵ در لندن فرزند سدریک و ماریا رایت است. وی پس از پایان تحصیلات متوسطه وارد پلی‌‌تکنیک شد و با نیک میسون و راجر واترز آشنا شد و به همراه این دو تن و سه نفر دیگر از دوستانش گروه سیگما-۶ را تشکیل دادند. مدتی بعد (در حوالی ١٩۶٧) ریچارد رایت با جولیت گیل، خواننده‌‌ی گروه سیگما-۶، ازدواج کرد اما در سال ١٩٨٣ از وی جدا شد و با دختری یونانی ازدواج کرد.

پ) نیکولاس برکلی میسون فرزند بیل و سالی میسون در ٢٧ ژانویه ١٩۴۵ در بیرمنگهام به دنیا آمد. وضع مالی پدر و مادرش بسیار خوب بود. پدرش از رانندگان ماشین‌‌های مسابقه‌‌ای بود و نیک در کودکی و نوجوانی همراه وی به تماشای مسابقه‌‌های اتومبیل‌‌رانی می‌‌رفت. وی نیز در سال ١٩۶٣ وارد پلی‌‌تکنیک شد و به رشته‌‌ی معماری روی آورد. نیک میسون همراه ریچارد رایت و راجر واترز گروه اب‌‌دبز را شکل دادند و تنها کسی است که از آغازین روزهای شکل‌‌گیری گروه تا هم اکنون در تمام ترکیب‌‌های مختلف آن حضور داشته است. وی نیز در سال ١٩۶٧ ازدواج کرد و ثمره‌‌ی این ازدواج دو دختر بود. میسون نیز در سال ١٩٨۶ از همسرش جدا شد.

نیک میسون از گردآورندگان (کلسیونرهای) ماشین‌‌های مسابقه‌‌ای کمیاب و گران‌‌قیمت است.

ت) راجر کیت برت مشهور به سید برت در ۶ ژانویه‌‌ی ١٩۴۶ در شهر دانشگاهی کمبریج ششمین عضو خانواده‌‌ای نسبتاً پرجمعیت (هشت نفره) بود. پدرش هنگامی که وی دوازده ساله بود درگذشت و این، آجرِ آغازین دیواری شد که بعدها وی را تنگ در آغوش خود فشرد. شرایط خانوادگی وی چنان بود که وی بعدها گفت "فرض بر این است که افراد، دورانِ کودکی خوش و لذت‌‌بخشی را تجربه می‌‌کنند اما من هر چه فکر می‌‌کنم نمی‌‌توانم نشانی از خوشی و لذت در دوران کودکی خود پیدا کنم."

مرگ پدر باعث شد وی به موسیقی و آشنایی به ادیان و مذهب‌‌های مختلف روی آورد. سید نیز به همان مدرسه‌‌ی پسرانه‌‌ی کمبریج می‌‌رفت و نام "سید" یادگاری از دوران کودکی اوست که دوستانش او را به این نام می‌‌خواندند.

در آن زمان جوانان اروپا و به ویژه انگلستان به آشنایی به مذهب‌‌های شرقی از جمله آیین بودا و سایر مذهب‌‌های هندی علاقه‌‌مند شده بودند. از نمونه‌‌های مشهور آن، روی آوردن جان لنون (از اعضای اصلی و پایه‌‌گذار گروه بیتل‌‌ها) و سایر اعضای گروه بیتل‌‌ها و دیگر گروه‌‌های موسیقی به مذهب‌‌های هندی و شرقی بود. سید برت نیز از این دسته جوانان بود. زیرا علاقه‌‌های اصلی وی عبارت بودند از: موسیقی، نقاشی، و ادیان و مذاهب. سید سعی کرد تا وارد یک گروه تصوف شرقی به نام "سنت ساجی" شود. اساس اعتقاد این گروه تفکر و مراقبت درونی و سعی برای رسیدن به نور درونی بود. اما به علت سن کم (شانزده سال) از پذیرفتن وی امتناع کردند و این ضربه‌‌ی دیگری بود بر روحیه‌‌ی وی.

در تابستان ١٩۶٣ سید برت و دیوید گیلمور سفری به جنوب فرانسه کردند و مدتی در آنجا به اجرای موسیقی پرداختند.

وی نیز پس از پایان دبیرستان طبق رسم رایج در اروپا و امریکا به کالج رفت و مدتی با دیوید گیلمور در یک کالج در کمبریج درس می‌‌خواندند و در اوقات بیکاری همراه با یکدیگر روی آهنگ‌‌های بیتل‌‌ها، گروه رولینگ استونز و سایر آهنگ‌‌های "ریتم و بلوز" و جاز کار می‌‌کردند. سپس سید به علت گرفتن بورس از کالج مدرسه‌‌ی هنری کمبرول به لندن رفت تا در رشته‌‌ی نقاشی ادامه‌‌ی تحصیل بدهد و به همین دلیل مدتی ارتباط وی با دیوید گیلمور قطع شد. اما در این مدت در محله‌‌ی های گیت لندن با راجر واترز در خانه‌‌ی مشترکی زندگی می‌‌کردند و در این مدت نیز همراه واترز به نواختن کارهای رولینگ استونز ادامه داد.

سید همزمان با تحصیل، مدتی در گروه موتوز به نوازندگی گیتار پرداخت. سپس در گروه هولرینگ بلوز به نواختن بیس مشغول شد تا آن که در سال ١٩۶۵ به دعوت راجر واترز وارد گروه اب‌‌دبز شد و پس از آن که نام این گروه را به "صدای پینک فلوید" تغییر داد به نوازندگی گیتار، خوانندگی و آهنگ‌‌سازی در آن پرداخت و عملاً رهبری گروه را به عهده گرفت.

ث) دیوید جون گیلمور در تاریخ ۶ مارس ١٩۴۴ در شهر دانشگاهی کمبریج متولد شد. پدرش داگلاس گیلمور استاد ژنتیک در دانشگاه کمبریج بود. دیوید در مدرسه‌‌ی پسرانه‌‌ی کمبریج با سید برت و راجر واترز آشنا شد. وی نیز در ١۴ سالگی با خریدن گیتار اسپانیایی به نواختن موسیقی روی آورده بود و به گفته‌‌ی خود "در آن زمان در نوازندگی اندکی از سید برت و راجر واترز جلوتر و ماهرتر بود".

پس از پایان دبیرستان به ادامه‌‌ی تحصیل در رشته‌‌ی زبان روی آورد و همزمان، در گروه رمبلرز یا جوکرز وایلد به نوازندگی و خوانندگی مشغول شد. سپس به گروه فلاورز و بعد به گروه بولیت پیوست. دیوید گیلمور (که بر زبان فرانسه مسلط بود) در تابستان ١٩۶٣ همراه با سید برت به جنوب فرانسه سفری کرد و مدتی در آنجا به نواختن آهنگ گروه‌‌های معروفی مانند بیتل‌‌ها و رولینگ استونز پرداختند. در آن زمان به علت زیبایی و اندام ورزیده و متناسب، در یکی از سالن‌‌های مد نیز به عنوان مدل لباس، کار نیمه‌‌وقتی داشت.

وی نیز در سال ١٩۶٧ ازدواج کرد و حاصل این ازدواج سه دختر و یک پسر بود. در سال ١٩٨٨ از همسرش جدا شد و در سال ١٩٩٢ با پالی سمسون ازدواج کرد. همسر جدید وی که نویسنده و بازیگر است در نوشتن شعرهای آلبوم ناقوس جدایی کمک‌‌های فراوانی کرده است.




گروه پینک فلوید در سال‏های آغازین - حدود ١٩۶۶:
سمت راست ریچارد رایت (Richard Wright)
جلو: نیک میسون (Nick Mason)
وسط: سید برت (Syd Barrett)
سمت چپ: راجر واترز (Roger Waters)




پینک فلوید در سال ١٩۶٧:
جلو سمت راست: ریچارد رایت. سمت چپ: نیک میسون.
پشت: سمت راست: سید برت. سمت چپ: راجر واترز.




پبنک فلوید در سال ١٩٧۵:
از راست: دیوید گیلمور (David Gilmour)، نیک میسون، راجر واترز، ریچارد رایت.




پینک فلوید در سال ١٩٨٠ هنگام اجرای آلبوم دیوار (The Wall). از سمت راست: نیک میسون، دیوید گیلمور، ریچارد رایت، راجر واترز.

Wednesday, June 30, 2004

فصل صفر - مقدمه - ٢

روند تکامل تاریخی
الف) راک-اند-رول
گفتیم که نخستین گونه‌‌ی راک یعنی راک-اند-رول در دهه‌‌ی ١٩۵٠ در ایالات متحده شکل گرفت و عمدتاً متأثر از موسیقی جنوب امریکا (مثلاً نیواورلئان) بود. راک-اند-رول ترکیبی بود از نوعی ریتم-اند-بلوز به نام بلوز پرشی، سبک موسوم به "دو واپ" () متأثر از گاسپل، سبک بوگی-ووگی () متأثر از پیانو، و هانکی-تانک () که نوعی موسیقی کانتری است.

پس از پایان جنگ جهانی دوم، راک-اند-رول در نیویورک جایگزین سبک تین پن الی () در ترانه‌‌سازی شد، سبکی به جا مانده از اواخر قرن نوزدهم و غالب در موسیقی امریکا.
راک-اند-رول در واقع نامی است که آلن فرید ()، یکی از مجریان موسیقی (دی.جی) رادیو، برای موسیقی ریتم-اند-بلوز سیاهان ابداع کرد. مخاطبان اصلی ترانه‌‌های راک-اند-رول نوجوانان طبقه‌‌ی متوسط بودند و گرایش نوجوانان به این سبک باعث شد شرکت‌‌های موسیقی شروع به سرمایه‌‌گذاری برای این سبک نوپا کنند. پت بون () از موفق‌‌ترین خوانندگانی بود که به مسائل مورد علاقه‌‌ی جوانان آن دوره (دوره‌‌ی پس از جنگ جهانی دوم) می‌‌پرداخت: مسائل عشقی و جنسی، بحران شخصیت، آزادی فردی، و سایر مشکل‌‌های آن زمان.

در این زمان چاک بری (Chuck Berry) با سابقه‌‌ای که از نوازندگی در سبک‌‌های ریتم-اند-بلوز و کانتری پیدا کرده بود سبک خاص خود را در نوازندگی پدید آورد. لیتل ریچارد نیز در خوانندگی و ترانه‌‌سازی نوآوری‌‌هایی کرد. و پس از وی الویس پریسلی راک-اند-رول را رایج‌‌تر کرد. ترکیب استاندارد چهارسازه (یعنی طبل‌‌ها و گیتارهای لید و ریتم و بیس) ابتکاری بود از بادی هالی () در تگزاس. دوران طلایی راک-اند-رول از ١٩۵۵ تا ١٩۵٩ بیشتر نپایید.

در اوایل دهه‌‌ی ١٩٦٠ نقش شرکت تولیدکننده‌‌ی موسیقی نیز مهم‌‌تر شد. فیل اسپکتور (Phil Spector) با استفاده از تکنیک‌‌های پیشرفته و پیچیده‌‌ی استودیوی موسوم به دیوار صدا که ترکیبی از ارکستر حجیم بود موفق به تولید هیت‌‌هایی شد.

در سال ١٩۶٢ بری گوردی () با ایجاد شرکت ضبط موتاون (Mowtown) در شهر دیترویت در ایالت میشیگان امریکا بازار راک را گسترش داد. گروه‌‌ها و افراد معروفی که با موتاون کار کرده‌‌اند عبارتند از: سوپریمز (به رهبری دایانا راس)، تمپتیشنز (Temptation)، و اسموکی رابینز (Smokey Robins). سبک‌‌های شاخص دیگر این دوره سِرف (مانند گروه کالیفرنیایی بیچ بویز)، و فولک شهری (نهضت روستای گرینویچ واقع در نزدیکی نیویورک - که باب دیلن از چهره‌‌های آن است) را شامل می‌‌شود.

ب) هجوم بریتانیایی‌‌ها
در سال ١٩۶۴ گروه انگلیسی بیتل‌‌ها وارد نیویورک شدند تا در یکی از برنامه‌های تلویزیونی به نام "شوی اد سولیوان" ظاهر شوند (سابقه‌‌ی اجرای این برنامه از ١٩۴٨ تا ١٩٧١ بود). بیتل‌‌ها سبک نوازندگی چاک بری و بادی هالی را با سبک ترانه‌‌سازی تین پن الی ترکیب کردند؛ گروه انیمالز (Animals) سبک بلوز را با ریتم-اند-بلوز ترکیب کردند؛ و رولینگ استونز (Rolling Stones) نیز بلوز شیکاگویی را با موسیقی زورمند آمیختند. امریکاییان این دوره را دوره‌‌ی هجوم بریتانیایی‌‌ها نامگذاری کردند.

در ابتدا امریکاییان به گروه‌‌های انگلیسی چندان توجهی نداشتند اما به زودی موفقیت گروه‌‌های انگلیسی بر امریکاییان تأثیر گذاشت و نتیجه‌‌ی آن، تغییراتی بود نظیر اجرای زنده باب دیلن به همراه یک گروه نوازندگان سازهای برقی، شکل‌‌گیری گروه بِردز (Byrds) در سبک راک فولک، و شکل‌‌گیری گروه بوفالو در اسپرینگ فیلد که با ترکیب راک و کانتری-اند-وسترن سبک راک کانتری را پدید آوردند.

در اواخر دهه‌‌ی ١٩۶٠ سبک‌‌های راک متنوع‌‌تر شد و جایگاه خود را در موسیقی عامیانه محکم‌‌تر می‌‌کرد. در سال ١٩۶٧ بیتل‌‌ها با آلبوم ”گروه کلوپ دل‌‌های تنهای گروهبان پپر“‌(Sergent Pepper Lonely Heart Club Band) نخستین آلبوم مفهوم را به بازار عرضه و استاندارد نوینی را در ضبط استودیویی پایه‌‌گذاری کردند. هنرمندان امریکایی نیز دوباره با ایجاد فرم‌‌ها، تکنولوژی‌‌ها و سبک‌‌هایی به این پدیده واکنش نشان دادند:

• راک سان فرانسیسکو یا راک روان‌‌گردان که در حدود ١٩۶۶ و تحت تأثیر مصرف داروهای توهم‌‌زا مانند لزرژیک اسید دی اتیل آمید (ال.اس.دی) پدید آمد
• هنر روان‌‌گردان و نمایش‌‌های نور
• تأکید بر خودجوشی و بداهه‌‌نوازی و فرم آزاد نوازندگی و خوانندگی.
• قطعه‌‌های طولانی بداهه‌‌نوازی موسوم به جم (jam) نیز توسط جری گارسیا (Jerry Garcia) و گروه گریتفول دِد (Grateful Dead مرده‌‌ی ممنون) به ظهور رسید.

مرکز مهم دیگر در دهه‌‌ی ١٩۶٠ برای رشد راک شهر لس آنجلس بود که در آن جیم موریسون، دانشجوی رشته‌‌ی فیلم‌‌سازی دانشگاه کالیفرنیا در لس آنجلس (یو.سی.ال.ای)، گروه دورز (The Doors) را شکل داد و فرانک زاپا (Frank Zappa) نیز با تشکیل گروه "مادران اختراع" (Mothers of Invention) فرم‌‌های تازه‌‌ای در آهنگ‌‌سازی پدید آورد.

در اواخر دهه‌‌ی ١٩۶٠ «راک سخت» یا «هارد راک» ظهور کرد که صداهای گوش‌‌خراش و بلند و تک‌‌نوازی‌‌های گیتار از نشانه‌‌های بارز آن بودند.

در این دوره جیمی هندریکس و اریک کلپتون نیز در انگلستان درخشیدند. در امریکا نیز راک جنوبی، راک جاز، و راک لاتین (ترکیبی از موسیقی امریکای لاتین، جاز، راک، و ریتم-اند-بلوز که کارلوس سانتانا نماینده‌‌ی آن است) پدید آمد.

پ) دهه‌‌ی ١٩٧٠
در آغاز دهه‌‌ی ١٩٧٠ راک تحت سلطه‌‌ی گروه‌‌هایی چون رولینگ استونز، ایگلز، فلیت وود مک، شیکاگو، و افرادی چون استیوی واندر و التون جان در آمد. هر یک از اینان با تولید چندین آلبوم به فروش‌‌های میلیونی دست یافتند و باعث پیشرفت و سرمایه‌‌گذاری بیشتر در صنعت موسیقی راک شدند.

در سبک «هِوی متال» (فلز سنگین) نیز (که در ابتدا به خاطر ساختار ترانه‌‌های آن به سبک «انفجاری» معروف بود) گروه‌‌هایی چون لد زپلین (زپلین سربی)، بلک سبت (شنبه‌‌ی سیاه) و دیپ پرپل (مخمل سیر) ظهور کردند.

«راک هنری» یا «راک پیشرونده» نیز توسط افراد و گروه‌‌هایی چون امرسون، لیک اند پامر، پیتر گابریل (از گروه جنسیس)، و گروه پینک فلوید تحت تأثیر موسیقی کلاسیک و استفاده از نمایش‌‌های پیچیده شامل فیلم و نور در هنگام اجرای زنده تکامل یافت.

«راک درخشنده» که آرایش و بزک غلیظ چهره و پوشیدن لباس‌‌های زرقی-برقی و پولک‌‌دوزی شده از نشانه‌‌های آن است توسط افرادی چون دیوید بویی و مارک بولن و گروه‌‌های کویین و کیس رایج شد.

سبک «دیسکو» که در آن با شروع آهنگ به تدریج بیس و طبل افزوده می‌‌شود پس از فیلم «تب شنبه شب» در سال ١٩٧٧ به اوج رسید. موسیقی این فیلم اثر گروه بی جیز () بود.

در دهه‌‌ی ١٩٧٠ با ترکیب راک و سول، سبک فانک پدید آمد.

در سال ١٩٧۶ «راک پانک» (راک آشغال) در واکنش به راک رایج و پولساز یعنی راک هنری ظهور کرد. مشخصه‌‌ی این سبک، موسیقی سریع، خام و سایشی بود. گروه‌‌هایی چون سکس پیستولز ()، کلش ()، و پلیس نمایندگان این سبک به شمار می‌‌روند.

در این دوره هنرمندان شهر کینگستون در جاماییکا تحت تأثیر دین رستافریان () و در اعتراض به مسایل سیاسی، با ترکیب موسیقی محلی جاماییکا و ریتم-اند-بلوز امریکایی سبک رِگه () را پدید آوردند. جیمی کلیف () با بازی در فیلم ”هر چه سخت‌‌تر بیایند“ () دانشجویان کالج‌‌های امریکا را به سبک رگه علاقه‌‌مند کرد. اما فوق‌‌ستاره‌‌ی این سبک باب مارلی () جاماییکایی است که هنگام مرگ در سال ١٩٨١ از مشهورترین خوانندگان جهان بود.

علیرغم ظاهر آشفته و ظهور سبک‌‌های مختلف، راک در دهه‌‌ی ١٩٧٠ شکل متمرکزتر و منسجم‌‌تری به خود گرفت. گردهم‌‌آیی‌‌های خودجوش و کوچک دهه‌‌ی ١٩۶٠ با اجراهای عظیم و کاملاً تنظیم‌‌شده‌‌ی کنسرت‌‌های استادیومی در دهه‌‌ی ١٩٧٠ جایگزین شد. ایستگاه‌‌های بزرگ و ملی جای ایستگاه‌‌های رادیویی کوچک و محلی را گرفتند و در راستای فروش و تبلیغ محصول‌‌های خاص فعالیت کردند. موفقیت تجاری و اقتصادی گروه‌‌های راک تشویق‌‌کننده‌‌ی شرکت‌‌های بزرگ برای سرمایه‌‌گذاری در این صنعت و به ویژه گروه‌‌ها و افرادی شد که فروش چند میلیونی کارهای آنها تضمین شده بود. البته به همان میزان که احتمال سود فروش آلبوم‌‌ها بیشتر می‌‌شد احتمال ضرر نیز بیشتر می‌‌شد. برای نمونه صنعت موسیقی راک در امریکا بین سال‌‌های ١٩٧٨ تا ١٩٨٢ متحمل یک میلیارد دلار ضرر به خاطر فروش نرفتن آلبوم‌‌ها و به همین میزان ضرر به خاطر اجراهای زنده شد.

Sunday, June 27, 2004

فصل صفر - مقدمه - ١

این نوشته از فصل صفر کتابم به نام ”راستی کدام‌تان پینک است؟“ گرفته شده و استفاده از اون به شرط نقل منبع آزاد اه.

موسیقی راک (rock) به دسته‌‌ای از سبک‌‌های مختلف و به هم مرتبط موسیقی غربی اطلاق می‌‌شود که از حدود ١٩۵۵ رایج و شایع شده‌‌اند. ریشه‌‌های راک در ایالات متحده شکل گرفت اما تحت تأثیر گرایش‌‌های چون گاسپل (Gospel به معنی انجیل. سبک موسیقی کلیسایی)، بلوز (blues به معنی غمناک)، کانتری-اند-وسترن (country-and-western)، موسیقی کلاسیک، موسیقی فولک (folk)، موسیقی الکترونیک، و موسیقی‌‌های عامیانه‌‌ی (pop یا پاپ) آسیا، آفریقا و امریکای لاتین قرار داشته و بر آنها نیز تأثیر گذاشته است.

اگرچه پیشگامان راک بیشتر سیاهانی چون لیتل ریچارد (Little Richard)، چاک بری (Chuck Berry) و جیمی هندریکس (Jimi Hendrix) بودند اما امروزه موسیقی راک بیشتر به موسیقی بعد از ١٩۵٩ اطلاق می‌‌شود که در آن سفیدپوستان نقش غالب‌‌تری داشته‌‌اند.

واژه‏ی راک در این مورد به معنی ”حرکت به عقب و جلو“ است. مانند rocking-chair که صندلی راحتی است. یا rock the cradle به معنی تکان دادن گهواره. و علت نامگذاری این سبک حرکت عقب و جلوی خواننده و نوازنده و نیز رقصی است که با آن می‏شده.

سبک‌‌های عمده‌‌ی راک عبارتند از:

۱) راک-اند-رول (rock-n-roll یا R&R) که ژانر (genre) نخست راک است و در دهه‌‌ی ١٩۶٠ شکل گرفت.

۲) ریتم-اند-بلوز (rhythme-and-blues یا R&B) که بیشتر تحت تأثیر سبک بلوز و نوازندگان سیاه امریکایی قرار دارد.

هر یک از این ژانرها نیز خود چند سبک دیگر را در بر می‌‌گیرد مانند هوی راک (heavy rock یا هارد راک hard rock)، پانک (punk)، آلترنیتیو (alternative)، و گرانج (grundge).

اگرچه شهرهایی چون نیویورک در امریکا، کینگستون در جاماییکا، و لیورپول در انگلستان منشا بسیاری از نوآوری‌‌ها در راک بوده‌‌اند اما اکنون دیگر راک پدیده‌‌ای جهانی شده است.

عناصر موسیقایی
ساز عمده و محوری در بیشتر گونه‌‌های راک، گیتار برقی است. افرادی که در تاریخچه‌‌ی این ساز نقش برجسته‌‌ای داشته‌‌اند عبارتند از:

- چارلی کریستین (Charlie Christian) که در دهه‌‌ی ١٩٣٠ آن را به عنوان سازی جدا و برای تک‏نوازی به کار برد؛

- آرون واکر (Aaron T. Walker) که در سال ١٩۴٢ برای نخستین بار با وصل کردن گیتار به آمپلی‌‌فایر آهنگ ضبط کرد؛

- لئو فندر (Leo Fender) که در سال ١٩۴٨ اقدام به تولید انبوه گیتار برقی کرد و هنوز گیتارهای فندر جزء بهترین گیتارها هستند؛

- لس (لستر) پاول (Lester Paul) که در دهه‌‌ی ١٩۵٠ با قطعات ابتکاری، گیتار برقی را مطرح و رایج کرد.

- چاک بری در دهه‌‌ی ١٩۵٠ پایه‌‌گذار سبک خاصی در نوازندگی شد که بر شکل‌‌گیری راک بسیار تأثیرگذار بود.

با شروع دهه‌‌ی ١٩۶٠ افرادی چون جیمی هندریکس، اریک کلپتون (Eric Clapton) و کارلوس سانتانا (Carlos Santana) با استفاده از تقویت صدا (amplification)، پس‏خورد یا فیدبک (اِعمال تغییراتی روی صدا)، و سایر دستگاه‌‌های الکترونیک توان موسیقایی گیتار برقی را افزایش دادند.

دیگر سازهای رایج در راک عبارتند از:
- گیتار بیس (bass guitar گیتار باس یا بم گیتار) برقی (که فندر در ١٩۵١ آن را به بازار داد)

- سازهای کلیدی (کی‌‌بورد) شامل پیانو و ارگ برقی (ارگ هاموند Hammond Organ) و سینته‌‌سایزر (synthesizer)

- مجموعه‌‌ی طبل‌‌ها یا سازهای کوبه‌‌ای (percussion یا پرکاشن) که از ابداعات سیاهان امریکایی است و از سبک جاز (Jazz) و ریتم-اند-بلوز به راک راه یافته است.

در ژانرهای مختلف سازهای دیگری افزوده می‌‌شوند مثلاً در جاز و سول، سکسوفون (saxophone ساخته‏ی آدولف سکس Adolf Sax در سال ١٨۴۶) ساز مهمی است. و یا در بیشتر گروه‌‌های هوی راک سازهای کلیدی (کی‏بورد) نقش چندانی ندارند و یا به کلی حذف می‌‌شوند. ابزار دیگری که در موسقی راک مهم است میکروفون و فیلترهای صدایی است که اِعمال جلوه‌‌ها (افکت‌ها) صدایی را برای خوانندگان ممکن می‌‌سازند.

فرم‌‌های موسیقایی راک نیز متغیر است. راک-اند-رول دهه‌‌ی ١٩۵٠ بر بلوز ١٢-خطی و آواز ٣٢-خطی مبتنی بود. در اواخر دهه‌‌ی ١٩۶٠ برخی افراد و گروه‌‌ها فرم‌‌های آزاد و انعطاف‌‌پذیرتر را تجربه کردند و برخی نیز فرم سوییت (suite) را از موسیقی کلاسیک اقتباس کرده و راک سمفونیک را پدید آوردند.

تکامل مهم دیگری که در موسیقی راک رخ داده پدیده‌‌ی آلبوم مفهوم (concept album) است که در آن تعدادی قطعه و ترانه، یک حکایت و مفهوم را روایت می‌‌کنند.

موسیقی‌‌دانان راک در ضبط استودیویی نیز نوآوری‌‌هایی پدید آورده‌‌اند از جمله ضبط چندشیاره (multi-track recording) که در آن بخش‌‌های مختلف آهنگ در زمان‌‌های مختلف و روی ریل (reel یا نوار)های جداگانه ضبط و در پایان روی هم گذاشته و میکس می‌‌شوند. این کار به برخی از هنرمندان این سبک امکان می‌‌دهد تمام یا بیشتر کارهای نوازندگی و خوانندگی آلبوم را خود به تنهایی انجام دهند.

کنسرت‌‌های راک نیز معمولاً پدپده‌‌های عظیم و پیچیده‌‌ای هستند که در آنها چندین هزار تماشاگر حضور دارند و از جلوه‌‌های پیشرفته مانند نورپردازی همگام و هماهنگ با موسیقی بهره برده می‌‌شود.

Saturday, June 26, 2004

ساختار كتاب

شنبه ۱۵/خرداد/۱۳۸۳ - ۲۶/جون/۲۰۰۴

قبل از این که ترجمه‏ی ترانه‏های گروه پینک فلوید رو توی این وبلاگ بذارم دیدم بد نیست یه توضیحی بدم:

ساختار کتابی که نوشتم با نام «راستی کدامتان پینک است؟» تشکیل می‏شه از پنج پاره‏ (part). به جز پاره‏ی صفر، هر پاره شامل چند فصل (chapter) اه. هر فصل به یه آلبوم تعلق داره و درباره‏ی ایده‏ی آلبوم، فهرست آهنگ‏ها و اطلاعات فنی، ترجمه‏ی ترانه‏ها، توضیح اصطلاحات، جدول بسامد واژه‏های آلبوم، و بالاخره اطلاعات خرده ریز (trivia) صحبت می‏کنه.

فهرست:

پاره‏ی صفر:
- درآمدی بر موسیقی غربی و راک
- آشنایی با اعضای گروه پینک فلوید
- نحوه‌‌ی شکل‌‌گیری گروه پینک فلوید
- تأثیر پینک فلوید بر راک
- تأثیر پینک فلوید بر طرز فکر و تلقی جوانان از موسیقی
- بالاخره، کدام ترکیب، «پینک فلوید واقعی» است؟

پاره‏ی یکم: سال‌‌های نوپایی (١٩۶۶ تا ١٩۶٨)
بررسی آلبوم‌‌های
- نی‌‌زن در کنار دروازه‌ی سپیده دم
- نعلبکی‌ای از اسرار
- اوماگوما
- بقایا

پاره‏ی دوم: سال‌‌های جویایی (١٩۶٩ تا ١٩٧٢)
بررسی آلبوم‌‌های
- مور
- مادرِ قلب-اتمی
- فضولی
- پنهان شده در ابرها

پاره‏ی سوم: سال‌‌های شکوفایی (١٩٧٣ تا ١٩٨٣)
بررسی آلبوم‌‌های
- سمت تاریک ماه
- کاش اینجا بودی
- حیوانات
- دیوار
- ضربه‌‌ی نهایی

پاره‏ی چهارم: سال‌‌های جدایی و تک‌‌نوایی (١٩٨۴ تا ١٩٨٧)
بررسی آلبوم‌‌های تک‌‌نوایی (solo) اعضا شامل:
- سید برت (برت)
- دیوانه می‌‌خندد (برت)
- دیوید گیلمور (گیلمور)
- عقب‌‌گرد (گیلمور)
- هویت (رایت)
- موافقان و مخالفان مفت‌‌سواری (واترز)
- وقتی باد می‌‌وزد (واترز)
- رادیو کی‌‌آس (واترز)

پاره‏ی پنجم: سال‌‌های واهم‌‌آیی (١٩٨٧ تا امروز (١٩٩٧)
بررسی آلبوم‌‌های
- لغزش آنی خرد
- ناقوس جدایی
- سرگرم مرگ

پیوست
- سرگذشت سید بَرِت
- مصاحبه‌‌ی راجر واترز با بی.بی.سی درباره‌‌ی آلبوم دیوار
- نمونه‌‌ی دست‌‌نوشته‌‌ی متن آلبوم دیوار
- مصاحبه‌‌ی اول با دیوید گیلمور
- مصاحبه‌‌ی دوم با دیوید گیلمور
- فهرست الفبایی نام ترانه‌‌ها و آلبوم مربوط
- فهرست تاریخی آلبوم‏ها و ترانه‌‌های هر یک
- عکس‌‌ها و تصویرها

Sunday, June 20, 2004

هرچی خدا بخواد- قسمت ٣

یک‌شنبه ۲۰/جون/۲۰۰۴

(تاریخ اصلی نگارش چهارشنبه ١٣/خرداد/١٣٨٣ – ٢/جون/٢٠٠٧)

من تا دیروز ندیده بودم که ابراهیم نبوی قسمت سوم ترانه‏ی ”هر چی خدا بخواد” (What God Wants) راجر واترز رو هم توی سایت گویا گذاشته. عبارتی که برای عنوان ترجمه انتخاب شده خیلی گنگ اه: مسیح فریاد سرباز منجمد شده است.

خب بریم سراغ اشکال‏ها و ابهام‏های این یکی ترجمه. فضای ترانه یه رستوران اه که مردم دارند تلویزیون می‏بینند و خیلی از جمله‏ها اشاره به برنامه‏ای اه که داره از تلویزیون پخش می‏شه.

١) crazed, the check-out lady's fingers flash across the till
ترجمه شده: در هنگام تسویه حساب اتاق هتل، انگشتان خانم به طرف دخل پول رفت.

چیزی که من از این جمله می‏فهمم این اه: انگشت‏های خانم صندوق‏دار دیوانه‏وار مثل برق روی دخل حرکت می‏کنه. checkout لزوما برای هتل نیست. توی مغازه‏ها و به خصوص سوپرمارکت و رستوران به زنی که پشت دخل کار می‏کنه می‏گند checkout girl یا checkout lady.

٢) and the captain posts the menu of the day
و کاپیتان فهرست غذای روز را فرستاد.

captain اینجا یعنی سرپیشخدمت (headwaiter).
یه معنی post به دیوار زدن اه. پوستر (poster) هم از همین معنی می‏آد. توی وبلاگ هم می‏گیم post یعنی همین. نوشته رو به دیوار یا تابلوی اینترنت می‏زنیم.
معنی این جمله: سرپیشخدمت رستوران فهرست غذای روز رو به دیوار می‏زنه. (فعل حال نه گذشته.)

٣)And in banks across the world
Christians, Moslems, Hindus, Jews
And people of every
Race, creed, colour, tint, or hue
Get down on their knees and pray
ترجمه شده:
”و بانک ها در همه جای دنیا پخش شدند،
بانک مسیحی ها و مسلمانان و هندوها و یهودی ها
و مردمانی از هر نژاد و کیش و رنگ پوست زانو زدند و..
نیایش کردند“

در حالی که حرفی از پخش شدن بانک‏ها و یا بانک مسلمونا و بانک یهودی‏ها نیست.
این بند یعنی: در بانک‏های سراسر دنیا مسیحی‏ها، مسلمونا، هندوها، یهودی‏ها، و مردم از هر نژاد و مذهب و رنگی زانو می‏زنند و دعا می‏کنند. یعنی بانک‏ها شده‏اند محل نیایش مردم! (فعل‏ها هم زمان حال اند ولی گذشته ترجمه شده‏اند.)

۴) make up bags of change می‏شه کیسه کیسه پول خرد جمع می‏کنند نه کیسه‏های ارز را درست می‌کنند. change یعنی پول خرد نه ارز. ارز در انگلیسی currency گفته می‌شه.

۵) Christ! it's freezing inside
The veteran cries
The hyenas break cover
And stream through the meadow

ترجمه شده:
”مسیح فریاد کهنه سرباز منجمد شده است
کفتار درپوش را می شکند و رود به چمنزار می ریزد.“

راستش بدون نشان‏های سجاوندی من چیزی از جمله‏ی اول نفهمیدم.
آیا کهنه سرباز منجمد شده یا فریاد کهنه سرباز؟ ولی فاعل freezing ضمیر it اه نه veteran.
ترجمه‏ی من این اه:
کهنه سرباز فریاد می‏زنه:
”یا مسیح! آدم این تو یخ می‏زنه!“
کفتارها پوشش خودشون رو پاره می‏کنند و
سرازیر می‏شند توی چمن‏زار.

!Christ اینجا شبه‏جمله است و برای تعجب به کار می‏ره. مثل ”یا ابوالفضل!“‌ در فارسی محاوره‏ای.
cover پوششی اه که پشتش قایم می‏شند نه درپوش. درپوش می‏شه lid یا cap. در ضمن کفتار درپوش چی رو می‏شکند؟ stream هم اینجا فعلی اه که کفتارها انجام دادند. یعنی سرازیر شدند.

۶) And the fog rolls in through his bottle of gin
ترجمه شده: و مه در بطری جین اش می‌پیچد.

ولی ترجمه‏ی درست می‏شه: از توی بطری جین‏اش (جین نوعی مشروب بی‏رنگ اه) مه [بخار] وارد صحنه می‏شه. (کهنه سرباز سردش شده بوده داره مشروب می‏خوره که گرمش بشه.)

٧) And the network anchor persons lie:
و مدیران هماهنگی شبکه دراز می کشند!

anchor person همون مجری اه. یعنی مجری‏های شبکه‏های تلویزیونی دروغ می‏گند.

٨) And the soldier's alone in the video zone
و سرباز در بخش ویدئو تنها می ماند.

video zone اصطلاح نظامی اه به معنی منطقه‏ی دید. یعنی جایی که در دیدرس باشه. ترجمه‏ی می‏شه: سرباز در منطقه‏ی مرئی تنها مونده.

ظاهرا قرار اه آقای ابراهیم نبوی ویراستار این ترانه‏ها باشند. اما این همه ابهام و غلط وجود داره. در این مورد که تقریبا تمام ترانه غلط ترجمه شده و مترجم (خانم شهرزاد سامانی) اصلا متن را درک نکرده‏اند.

یه علت این همه غلط کم‏دقتی، ندانستن فضای ترانه و مهم‏تر از همه مراجعه نکردن به لغت‏نامه در مواردی اه که یه کلمه چند معنی داره.

Friday, June 18, 2004

سرگرم مرگ

جمعه ۱۸/جون/۲۰۰۴

(تاریخ اصلی نگارش: سه‏شنبه ٨/اردی‏بهشت/١٣٨٣ – ٢٧/اپریل/٢٠٠٤)

نمی‏دونم چرا هر کس می‏ره سراغ ترجمه‏ی شعرهای پینک فلوید و راجر واترز بالاخره یه جا توی ترجمه اشتباه می‏کنه. واسه همین من سال ١٣٧٧ همه‏‏ی ترانه‏های پینک فلوید رو ترجمه کردم و قصد دارم توی این وبلاگ اون ترجمه‏ها رو منتشر کنم.

ابراهیم نبوی در سایت گویا ترجمه‏ی دو قسمت از ترانه‏ی سه قسمتی «هرچه خدا بخواد» (What God Wants) از آلبوم «سرگرم مرگ» (Amused to Death) راجر واترز رو گذاشته ولی متاسفانه چند تا اشتباه ترجمه داره. اگرچه ترجمه کار خانمی به نام شهرزاد سامانی اه اما وظیفه‏ی ابراهیم نبوی به عنوان ویراستار سنگین‏تر می‏شه.

اشکالات مشترک:
کاش در مورد این سه ترانه توضیح داده می‏شه که انگیزه‏ی اصلی واترز در سرودن این سه ترانه، جنگ اول خلیج فارس یا عملیات توفان صحرا (Operation Desert Storm حمله‏ی امریکا به عراق در سال ١٩٩١) بود که در اون جورج بوش پدر گفته: خدا طرفدار ماست و ما برنده شدیم. یعنی انگیزه‏های سیاسی رو با پوشش مذهبی ارائه می‏کنه. مثل پسرش. در این سه ترانه طعنه‏هایی هستند به حرف جورج بوش پدر.

در ترانه‏ی «شجاعت خارج از بُرد بودن» ‌(Bravery of Being Out of Range) واترز پیش‏بینی می‏کنه که دیدن پخش زنده‏ی جنگ برای مردم غرب به صورت تفریح و سرگرمی دراومده و در حین تماشای جنگ از یخچال مشروب (gin) درمی‏آرند و می‏نوشند. و این دیدن مستقیم جنگ در جنگ دوم خلیج فارس یعنی حمله‏ی امریکا به عراق در سال گذشته (بهار ٢٠٠٣) عملی شد.

١) به نظر من ترانه رو باید به صورت محاوره‏ای ترجمه کنیم. مگر این که متن اون ادبی باشه.

٢) فکر کنم ترجمه‏ی نام آلبوم ”سرگرم مرگ“ اه نه ”سرگرم تا حد مرگ“.
اخوان ثالت در یکی از شعرهاش می‏گه: دستش گرم اندر کار مرگ.

٣) خدا به همه ما کمک می‏کند (God help us all): این جمله دعایی اه مثل God save the Queen یا God bless America. بنابراین باید ترجمه بشه: خدا به همه‏ی ما کمک کنه! یا خدا به داد ما برسه!

اشکالات قسمت اول:

١) دست می‏کشید به گیتار ژاپنی آبی رنگ‏ورورفته‏اش (fingered his pale blue Japanese guitar): طولانی اه و ”آبی کمرنگ“ به ”آبی رنگ و رو رفته“ ترجمه شده. بهتر بود بگه: دست می‏کشید به گیتار ژاپنی‏اش که آبی کمرنگ بود. یا یه همچین چیزی.

٢) خدا آزادی می‏خواهد. خدا مواد منفجره می‏خواهد (God wants sedition, God wants semtex)
کلمه‏ی sedition یعنی آشوب و فتنه‏گری. سمتکس هم یه نوع ماده‏ی منفجره‏ی چکسلواکی اه که باهاش بمب دستی درست می‏کنند.

٣) خدا شکاف‏ها را می‏خواهد (God wants crack): فکر کنم اینجا منظور از crack یا قاچاق و غیرمجاز اه (مثل crack software یعنی نرم‏افزار غیرمجاز) یا crackpot به معنی موادفروش. چون شکاف اینجا هیچ معنایی نداره.

۴) خدا معبدها را می‏خواهد (God wants shrines): خدا مقبره‏ها یا زیارتگاه‏ها را می‏خواد. معبد می‏شه temple نه shrine.

اشکالات قسمت دوم:

١) اون چند خط اول که می‏گه: آیا به روز بهتر ایمان دارید؟ تا بند بعدی از زبون یه نفر دیگه است. که ظاهرا هم یه تبلیغ‏گر مذهبی اه. بهتر بود در ترجمه گفته می‏شد. شاید خواننده فکر کنه حرف واترز اه.

۲) پنس (pence): جمع پنی (penny)، پول خرد انگلیس اه. بنابراین باید در ترجمه‏ی فارسی به صورت مفرد یعنی پنی نوشته بشه.

۳) اسکودوس (escudos): اسکودوز جمع اسکودو، واحد پول پرتغال، اه. مثل اشکال قبلی (پنس).

۴) سیب زمینی کوچک (small potato): یه اصلاح به معنی چیز بی‏ارزش یا کم ارزش. می‏گه: لیر [ایتالیا] نفرستید. خدا چیز کم ارزش نمی‏خواد. نه این که ”خدا سیب زمینی کوچک نمی‏خواهد“.

۵) خدا می‏خواهد تپه‏ها را تمیز کند (God wants clean up rock campaign): فکر کنم اینجا منظور جمع کردن گروه‏های راک اه. نه تمیز کردن تپه‏ها.

۶) ژیگولو (gigolo): کاربرد این کلمه در انگلیسی با کاربرد آن در فارسی متفاوت اه. در انگلیسی ژیگولو به مردی گفته می‏شه که با یه روسپی زندگی می‏کنه و اون زن خرجش رو می‏ده.

۷) خدا می‏خواهد خودش را پنهان کند (God wants to cover himself): یعنی خدا می‏خواد تحت پوشش بیمه باشه. چون خط قبلی هم می‏گه خدا بیمه رو می‏خواد (God wants insurance).

به زودی ترجمه‏های خودم از ترانه‏های پینک فلوید رو در این سایت می‏ذارم.

Thursday, June 17, 2004

شروع كار

سلام.

این وبلاگ را شروع کردم تا کتابی را که چند سال پیش در مورد پینک فلوید نوشته بودم به تدریج در اینجا منتشر کنم.

همون طور که قبلا گفتم سال ١٣٧٧ دو تا کتاب در تهران چاپ شد که ترجمه‏ی بعضی ترانه‏های گروه پینک فلوید بود.

یکی با نام «ناقوس جدایی» کار آقای کاوه باسمنجی (Basmenj شهری در نزدیکی تبریز) روزنامه‌نگار بود.

دومی هم «ترجمه‏ی ترانه‏های پینک فلوید» کار مرحوم فرخ تمیمی و محمود آزاد تهرانی (م.آزاد) بود که هر دو شاعرند.

هر دو ترجمه سعی کرده بودند ترجمه‏ی ادبی کنند در حالی که ترانه متن عامیانه و محاوره‏ای اه.
دوم این که اشکالات ترجمه‏شون خیلی زیاد بود (حدود ١ غلط در هر صفحه) به خصوص جاهایی که مثل آلبوم دیوار از اصطلاحات عامیانه و slang استفاده شده بود. مثلا axe در اصطلاح موسیقی به گیتار می‏گند به خاطر شباهتش به تبر. به گیتارزن هم می‏گند axeman. اما تو هر دو کتاب my favorite axe به «تبر محبوب من» ترجمه شده بود. اگه فیلم دیوار رو هم دیده بودند متوجه می‌شدند که داره در مورد گیتارش حرف می‏زنه.

یا این خط:

I've got those swollen hands blues


یعنی: من قطعه‏های بلوزی بلدم که دستم از زدنشون باد کرده.
ترجمه شده بود: من یک بلوز آستین پفکی دارم!
در صورتی که بلوز (blues) سبک موسیقی اه. بلوز لباس به این صورت اه: blouse و بیشتر در انگلیسی لباس زنونه است در حالی که گوینده مرد اه.

برای همین یه مقاله نوشتم در مورد اشکالات هر دو کتاب به طور کلی و منتشر هم شد. بعد تصمیم گرفتم خودم یه ترجمه‏ی مناسب انجام بدم. حدود ١ ماه طول کشید که یه کتاب نوشتم به نام «راستی کدامتان پینک است؟»

این عنوان خطی از شعر Have a Cigar (سیگار برگی بگیر) اه. که در اون راجر واترز به کمپانی‌های موسیقی طعنه می‏زنه. از زبون مدیر شرکت می‏گه:

The band is just fantastic,
That is really what I think.
Oh, by the way, which one's Pink?


یعنی:
گروه‏تون کلا معرکه است
واقعا این طوری فکر می‏کنم.
اوه. راستی کدوم‏تون اسمش پینک اه؟

منظورش این اه که طرف اصلا نمی‏دونه پینک اسم گروه اه نه اسم یکی از افراد اون. بعد ازشون تعریف هم می‏کنه.

خیلی وقت بود که می‏خواستم این کتاب رو روی اینترنت بذارم اما به خاطر این که با مایکروسافت ورد ۶ تحت ویندوز ٣.١ نوشته شده بود نمی‏شد. بالاخره به کمک دوست عزیزم مهرداد همه‏ی کتاب به یونیکد تبدیل شد و حالا به تدریج توی این وبلاگ منتشرش می‏کنم.

Free Web Counter visits since May 2007
Free Web Counter